پــَـ نــــــه پــَـ

يک دعا مي کنم بگين آمين.... خدايا آنکه در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت خواهشي دارم... تو در تنهاترين تنهاييش تنهاي تنهايش نزار پـَـــ نــه پـَـــ .

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:45

+3

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

سعی کن کسی را دوست داشته باشی که قلب بزرگی داشته باشد تا برا جا کردن خودت توقلبش مجبور نشی خودت را کوچیک کنی پـَـــ نــه پـَـــ .

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:45

+3

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

هرگز عشق را گدايي نکنيد زيرا هيچگاه چيز با ارزشي به گدا داده نمي شود پـَـــ نــه پـَـــ .

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:45

+1

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

می دوني چرا وقتي ميخواي بري تو رويا چشمهات رو ميبندي؟؟؟؟ وقتي ميخواي گريه کني چشمهات رو ميبندي؟؟؟ وقتي ميخواي کسي رو ببوسي چشمهات رو ميبندي؟؟؟؟ چون قشنگ ترين چيز هاي اين دنيا قابل ديدن نيست پـَـــ نــ

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:44

+2

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

پیرزن ِ سوار اتوبوس شده ، پا شدم از جام ! میگه بشینم یعنی ؟! میگم : پـَـــ نــه پـَـــ پا شدم با هم [!] برقصیم تماشاچیا شاد شن

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:44

+2

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

داشتیم شام میخوردیم، به خواهرم میگم نمکدونو بده،میپرسه میخوای به غذات نمک بزنی؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ .. میخواستم تورو امتحان کنم، ببینم میدونی نمکدون کدومه یا نه!!!!

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 21:44

+1

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

یه ساعت اومدی اینجا پ ن پ خوندی آخرش با خودت می گی نظر بدم؟ پـَـــ نــه پـَـــ واسه شفای مریضا دعا کن

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 20:48

+4

محسن رضایی ناظمی

در پــَـ نــــــه پــَـ

رفته بودیم سر ساختمون عموم ببینیم اوضاع چطور پیش میره(مثلا من مهندسم!!!) کارگره اومده میپرسه شما مهندسین؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ از ساختمون خوشم اومده اومدم باهاش یه عکس دو نفره بندازم!

دیدگاه •

•

• 1390/10/25 - 20:48

+4