به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی رنج را نباید امتداد داد ...باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد و از میانشان میگذرد ...از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی
وقتی از دنیا و آدمهاش نا امید و خسته شدی و دلت گرفت برو کوه و با صدای بلند فریاد بکش ، بگو آیا بازهم امیدی هست ، میبینی که در جواب میگویند : هست ، هست ، هست .
آهای آدمهایی که ادعای ِ شعورتان دنیا را برداشته! با شما هستم " ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد ! اگر آداب ِ ماندن نمیدانستید لااقل درست ترکشان کنید تا تَرَک برندارند..