یافتن پست: #آدم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند…
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:54
+2
nanaz
nanaz
در CARLO
پسره ﺍﺯﻡ. پرﺳﯿﺪ...
" ﺑﺒﺨﺸﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭼﯽ ﻣﯿﺎﯾﻦ
ﻓﯿﺴﺒﻮﮎ؟؟؟ "
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ...
ﻣﻦ ﻧﺬﺭ ﺩﺍﺭﻡ برادر...
ﺑﺎپﺎﯼ پﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺎﻡ...
یه همچین آدم معتقدی هستم من
والا...
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:20
+6
nanaz
nanaz

مغز آدم هم عجیب جونوریه! یادش میمونه که یه چیزی یادش رفته اما یادش نمیمونه که چی یادش رفته!
امیدوارم خدا در ورژن های بعدی این باگ رو رفع کنه D:


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:15
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شدم مثل آدمی که :
درد دلش رو تو یه جمعی گفته و
حضار بعد از کلی خنده گفتن :
.
.
.
" خیلی خوب بود "
این یکی رو نشنیده بودیم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:01
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
اینجا ؛ احساس ، فروشی شده … عشق ، اجاره ای شده … و تنهایی هم برای ما آدم شده …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:46
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما همان آدمهایی هستیم که به راحتی دیگران را ترک می کنیم,اما وقتی کسی ترکمان می کند,جوری که انگار دنیا به آخر رسیده باشد بغض گلویمان را خفه م
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﻌﺠـــــﺐ ﻧﮑـــــﻦ ...
ﮐـــــﻪ ﭼـــــﺮﺍ ﻫﻨـــــﻮﺯ ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـــــﺖ ﻧﮑـــــﺮﺩه اﻡ ...
ﺁﺩﻣﻬـــــﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗـــــﺖ ...
ﺑﺰﺭﮔﺘـــــﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒـــــﺎهِ زندگیشـــــان را ...
ﻓﺮﺍﻣـــــﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨـــند ................!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدم ها فقط آدم هستند، نه بیشتر و نه کمتر
اگر کمتر از چیزی مه هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای
و اکر بیشتر از آن خسابشان کنی ، آنها تو را میشکنند
بین این آدمهای آدم ، فقط باید عاقلانه زندکی کرد
نه عاشقانه .....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:13
+1
be to che???!!
be to che???!!
• ترم اول (ترم جو گيريدگي):
الو سلام ماماني. منم هوشنگ.
واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه. دانشگاه فضاي خيلي نازيه. واي خدا خوابگاه رو بگو.
وقتي فكر مي كنم امشب روي تختي مي خوابم كه قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملكت توش خوابيدن و جرقه اكتشافات علمي از همين مكان به سرشون زده؛ تنم مور مور ميشه...
راستي اينجا تو خوابگاه يه بوي مخصوصي مياد كه شبيه بوي خونه اصغر شيره اي همسايه بغليمونه.
دانشجوهاي سال هاي بالاتر ميگن اين بوي علم و دانشه!
لامصب اينقدر بوي علم و دانش توي فضا شديده كه آدم مدهوش ميشه!!!
پريشب يكي از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمويت بيمارستان!

 

 

• ترم دوم (ترم عاشق شدگي):
آه اي مريم. اي عشق من. همه زندگي من.!!!!!!!
مي خواهم درختي شوم و بر بالاي سرت سايه بيفكنم تا بر شاخسار من نغمه سرايي كني.!!!!!!
مي خواهمت با تمام وجود عزيزم.!!!!!
همه
پول و سرمايه من متعلق به توست.!!!!!!!
بدون تو اين دنيا رو نمي خوام. كي ميشه اين درس من تموم شه تا بيام باهات ازدواج كنم ...
امروز يك ساعت پشت پنجره كلاستون بودم و داشتم رخ زيبايت را كه همچون پروانه اي در كلاس مي درخشيدي تماشا مي كردم...

 

• ترم سوم (ترم افسردگي):
الو مامان سلام.
مريم منو ول كرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم آخه اولين عشقم بود حالا هم دارم ميميرم از غصه.
اي خدا بيا منو بكش و راحتم كن.
مامان من اين زندگي رو نمي خوام ...
ديگه خسته شدم از دنياي وانفسا

 

• ترم چهارم (ترم زرنگ شدگي):
الو سلام مهشيد جون خوبي عزيزم؟
منم پژمان! كجايي نفس؟ نيستي؟
دلم تنگ شده واست. گنجشك كوچولوي من. بيا ببينمت قربونت برم ...
مهشيد جون من پشت خطي دارم. مامانمه. بعداً بهت زنگ ميزنم ...
الو به به سلام چطوري ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت مي كردم!
پيرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوي من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم يه ذره شده واست.
باشه عزيزم فردا ساعت 11 پارك پشت دانشكده دارو...

 


• ترم پنجم (ترم مشروطه گي):
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط ميشم، 2 نمره بهم بده.
به خدا ديشب بابابم سكته كرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شكست الان تو آي سي يو بستريه.
منم ضربه روحي خوردم شديد، دچار فراموشي شدم اصلاً شما رو هم يادم نمياد ...
اگه اين مورد مشروط پشروطه ما اوكي بشه قول ميدم جبران كنم ...


• ترم ششم (ترم ولخرجيدگي) :
الو مامان من خونه مي خوام!
راستي اون 50 تومني كه 3 روز پيش فرستادي تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!




• ترم هفتم (ترم پاتوقيده گي):
خودتون ديگه سير تا پيازشو حدس بزنين ديگه ...




• ترم هشتم (ترم فارغ التحصيلگي):
الو سلام خانم.
واسه اين آگهي كه توي روزنامه داديد تماس گرفتم.
فرموده بوديد آبدارچي با
مدرك ليسانس و روابط عمومي بالا ...
اي واي بر من؛ كي ميره اينهمه راهــــو ...


! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 23:29
+5
saman
saman

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم  
در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم
تا نــام من رقم زده شد  
یکباره مهر غم زده شد

بر سرنوشت آدم
تو تشنه کامم کشتی
در سراب ناکامیها
ای بلای نافرجامیها

نبرده لب بر جامی
میکشم به دوش از حسرت
بار مستی و بد نامیها
ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی
حکایت از که کنم
شکایت از چه کنم
که خود به دست خود آتش

بر دل خون شده ی نگران زده ام
بر موج غم نشسته منم  
در زورق شکسته منم  
ای ناخدای عالم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 18:06
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ