یافتن پست: #ات

roya
roya
به دوست داشتَنت مشغولم

همانند سربازی که سالهاست ، در مقرّی متروکه

بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد . . .

 
دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 16:16
+5
reza
reza
روحت شاد پسردایی دلم خیلی تنگ شده برات


آخرین ویرایش توسط reza7256 در [1393/03/28 - 14:09]
4 دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 14:08
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




مامان بزار ببینم گوشیم توی اتاقمه ...

دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 13:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



عملیات ناموفق! .
دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 13:06
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
خیلی بده ک روز تولدت قشنگترین اتفاق زندگیت نباشه م3 همه روزا...بی اهمییت نسبت ب اتفاقاتو ......دیگه چیزی نمی مونه ک در مقابله فاجعه ناراحتت کنه حتی رفتاره دیگران
مرسی از تبریکاتون..ممنون.........{-35-}
آخرین ویرایش توسط eli20 در [1393/03/27 - 18:47]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/27 - 18:46
+6
محمد
محمد

میگویند ؛ساده نیست...

گذشتن از کسی که گذشت هایت را ساخته،

وآینده ات را ویران کرده!!!...

اما من گذشتم...


دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 20:55
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یكی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ
ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه
ﻣﯿﮕﻢ :ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ؟؟؟ :))))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 20:54
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








با لباسای آقاتون یا داداشتون واسه خودتون لباس درست کنید :D:D:D:D:






دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 12:38
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
نگاه کُن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب می
شود
چگونه سا
یۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می
شود
نگاه
کُن
تمام هستی
‌ام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج می‌بَرد
مرا به دام
می‌کِشد
نگاه
کُن
تمام
آسمانِ من
پُر از شهاب میشود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دل‌نواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پُر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره می
نشانیام
نگاه
کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ
رنگ ساده دل
ستاره
چین برکههای شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه
های آسمان
کنون به گوش من دوباره می
رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه
کُن که من کجا رسیدهام
به کهکشان
، به بیکران، به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوج
ها
مرا بشوی با شراب موج
ها
مرا بپیچ در حریر بوسه
ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها
مکُن
مرا از این ستاره
ها جدا مکُن

نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می
شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای
لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می
شود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه
کُن
تو می
دمی و آفتاب میشود
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:44
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
پنجره ی اتاقم را میبندم وقتی میدانم باد هم رمقی برای
لغزش برگ ها ندارد ...
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:30
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ