♥ نگار ♥
دفتر خاطراتم را سفید میگذارم..... تنهایی که نوشتن ندارد.... درد دارد....!!!
♥ نگار ♥
الان داشتم با خودم فکر میکردم کاش 100 سال پیش به دنیا میومدم...
اونم تو دهات !
اونوقت به جای پست گذاشتن و گشتن تو اینترنت و اس ام اس بازی و این حرفا
الان تو چمن های سرسبز کنار رودخونه دراز کشیده بودمو
به پسر کدخدا فکر میکردم ^__^
هـــعی خدا !
♥ نگار ♥
بچه که بودیم ننه مون میگفت بدو برو به وانتیه بگو وایسه
بعد ما اصن همچین میرفتیم عین جت لی !
وسط راه دو سه تا ملق میزدیم و از رو دیوار میرفتیم که برسیم وانتیه نره !
الان کافیه به بچه ها بگی گوشی منو از اتاقم بیار لدفن !
درجا جِرت میدن
♥ نگار ♥
میگی مهم نیست...
اما وقتی اسمشو می شنوی داغ دلت تازه میشه...
میگی مهم نیست...
اما وقتی بش فک میکنی اشک توی چشات جمع میشه.
میگی مهم نیست...
اما در تنهایی همش باهاش حرف میزنی.
میگی مهم نیست...
اما بعضی وقتا دستت میره روی شمارش.
ک زنگ بزنی.نزنی.بزنی.
میگی مهم نیست...
اما دلت می خواد بازم بش فک کنی.
میگی مهم نیست...
ولی دلت واسه صداشو خنده هاش لک زده.
میگی مهم نیست..
اما شبا تا صبح خوابت نمیبره.
با خودت میگی یعنی داره چیکار میکنه.
میگی مهم نیست اما میدونی چقدر مهمه.
میدونی خیلی دوسش داری
میگی مهم نیست.
بگو مهمه.
اما....
اونی ک باید باشه نیست.
ای وای
1393/03/4 - 20:04مراقب باش عزیزم
مرسی اجیای گلم......چشم
1393/03/4 - 20:05آفرین.حالا بگو کجای پاته؟؟
1393/03/4 - 20:07بهترم اجی خراشه...بغله پام
1393/03/4 - 20:13خدارو شکر.یکم پماد بزن روش زود خوب میشه.
1393/03/4 - 20:14