maryam
کآش فقط بودی...
وقتی بغض میکردم...
بغلم میکردی و میگفتی...
ببینم چِشآتو...
منو نیگآ کُن...
اگه گریه کنی قهر میکنم میرم...
maryam
بـوسـه هایـی که سـهم مـن اســــت ...
گـرمـی آغـــوشت...
دسـتات و نـگاهـت و نفـست...
و هـمه و هـمه ...
حـرامش بـاد ...
حـرااااام !!!!
maryam
گاهي وقتا دوست داري يكي پشت سرت باشه بادستاش جلو چشماتو بگيره بعد بگه من كيم؟ توهم دستاشو بگيري وبگي هركي هستي بمون كه خيلي تنهام...
maryam
خدانكنه اون روزي بياد كه به اس هاي شب بخير عشقت عادت كني
كه وقتي نداريش داغون شي
درست مثل الان من...
maryam
گـاهـی اوقـات یـه اتـفـاقـایـی تـو زنـدگـیـت مـیـوفـتـه...
کـه بـاعـث مـیـشـه،دیـگـه اون آدم احـمـق سـابـق نـبـاشـی...
و ایـن خـيـلـی خـوبـه...
♥ نگار ♥
یک روز استاد میخواست برنامه نویسی فلش درس بده... منم که حوصله این بچه بازیارو ندارم، رفتم یه فیلم باز کردم...
یهو دیدم موسم خودش تکون خورد و رفت فیلمو بست! فهمیدم که مهندسمون از یه اتاق دیگه داره کامپیوتر منو میبینه و کنترل میکنه.... دوباره فیلمو رو باز کردم... دیدم دوباره بست و رفت برنامه فلش رو باز کرد و قلموش رو انتخاب کرد و رو صفحه نوشت: فلش کار کن!
منم با یه رنگ دیگه زیرش نوشتم: دهنتو ببند!
بعدش سریع جامو با دوستم عوض کردم...
دوستمم که از همه جا بی خبر بود نشست جای من. بعدش یهو مهندس اومد تو کلاس و دوستمو برد بیرون...
همینجوری
1393/02/31 - 00:27میگم مشکل داری........درست میشی زن بگیری
1393/02/31 - 00:31نه بابا خون به مغزم میرسه که ازین کارانکنم
1393/02/31 - 00:42خداروشکر
1393/02/31 - 00:43