یافتن پست: #احساس

saman
saman
در CARLO
 سرما خوردم صدام گرفته و کلفت شده تا حرف میزنم بابام میزنه شبکه ی راز بقا و میگه تو حرف بزن احساس سینما ۳بعدی بهم دست بده !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:17
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


مامانم میگه پسرم همینجوری که نشستی پا اینترنت این تخم مرغارم بزار زیرت جوجه شن…
احساس مسئولیت که نداری حداقل حس پدری رو تجربه کن !


5 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 11:34
+4
mohamad
mohamad
" ورق ورق کن خاطرات خاک گرفته ات را !

شاید غبارش، باز هم

احساست را به سرفه بیندازد " !


دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 19:53
+5
mohamad
mohamad
خیلی دلتنگم
نمی بخشم...!
کسانی راکه هرچه خواستند
با من
با دلم
بااحساسم
با غرورم کردند...!
و مرا
دردور دست خودم
تنها گذاشتند...


دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 19:35
+3
behnam key
behnam key

تموم رارو اومدی که عاشقم کنی بری


 


هرچی سر دلم اومد فقط خودت مقصری


 


گفتی دوسم داری ولی


 


این همه احساست نبود


 


دلت یه جای دیگه رفت


 


ازم ب[!] خیلی زود

1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 03:03
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در حـضـور خـارها هم میشود یک یاس بود در هـیاهـوی مترسکها پر از احساس بود 
میشود حتی برای دیـدن پروانه ها شـیــشـه های مـات یک متروکه را الماس بود 
دسـت در دسـت پرنده،بـال در باـل نسـیـم ساقه های هـرز این بیشه ها را داس بود
 کاش می شد حرف از" کاش میشد"هم نبود- هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود

دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 02:49
+5
saman
saman
در CARLO
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت.
راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت
بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود!
یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود
و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند
او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه
اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد
. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می توان
د به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست
و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 16:53
+6
saman
saman
در CARLO
بابام هروقت گوشیش زنگ می خوره ب من میگه برو بیارش.
ی جورایی با رکس احساس همزادپنداری می کنم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 15:37
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
نه میتونم از این احساس...رها شم تا تو تنها شی..نه اون اندازه دل دارم..ببینم با کسی باشی.. .دارم میسوزم از وهمت..تبی ک هر دو میگیریم..از این ک هر دومون با هم لبه یک تیغ راه میریم.......  

                                           
آخرین ویرایش توسط eli20 در [1392/04/29 - 15:17]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 15:15
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
هوا تو کردم.
من حیرون تو این روزا هوا تو کردم.
دلم می خوادت
میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم.
هوایی می شم
همون روزا که میبینم هوامو داری.
میخوام بدونم
تا کی میخوای ببینیو به روم نیاری.
دلمو دست تو دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیذاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلمو دست تو دادم.
دلمو آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن.
چه روزا حالمو دیدی.
چه شبایی که رسیدی.
تو صدای دله تنهای منو شنیدی.
تو که دردامو میدونی.
تو که چشمامو میخونی.
بده بازم به دله من یه نشونـــــی.
دلمو دست تو دادم.
من دلتنگ احساسی.
نمیذاری که تنها شم.
تو رو من خیلی حساسی.
دلمو دست تو دادم.
دلمو آسمونی کن.
همیشه مهربون بودی.
دوباره مهربونی کن...   


دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 14:25
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ