یافتن پست: #اشک

ebrahim
ebrahim
از چی بگم ؟ شاید اس اس دوس داری قصه ی همون استقلال سه تایی اگه قصه تلخه گناه واقعیت داستان اس اس و گل های باخت دیشب که نشستن تو آزادی با افسوس کاشکی یه دنیزلی جای یه مظلومی مغرور داشتیم مهدی موقعیت ساخت و زائد گل گرفت اتشی که کل ورزشگاه رو مثله گرگ گرفت یه استقلالی با داد و فریاد گفت زود حمله کنید و گل بزنید ولی وقتم کم بود چشمام خشک شد یکم بهم اشک بده ایزد این استقلالی ها چطور واسه پرسپولیس برنام
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/16 - 14:54
+1
elahe
elahe
دنياي عجيبي است؛ وقتي مي خواهي گريه کني، شانه اي نداري تا سر بر آن گذاري و غم دلت را زار زار اشک بريزي و وقتي شانه اي براي گريستن داري ديگر اشکي براي ريختن نداري، و نه حتي نيازي به ريختن اشک
دیدگاه  •   •   •  1390/11/16 - 13:12
+5
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خ[!]ن؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 23:57
+1
sahar
sahar
باران می بارد، بدون چتر زیر باران قدم می زنم... در زیر باران اشک می ریزم، تا تو نبینی، اشک هایی را که در پس غرورم سالها نریخته ام.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 15:18
+4
sahar
sahar
عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی درجهان رسوا شدن
عشق یعنی سست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 15:17
+4
sahar
sahar
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 15:16
+1
sasan pool
sasan pool
شوهر مریم چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود. بیشتر وقت‌ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مى‌کرد و کمى هوشیار مى‌شد. امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود.یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که نزدیک‌تر بیاید. مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود. … شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده‌اى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانه‌مان را از دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى. الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مى‌دونى چى می‌خوام بگم؟» مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مى‌خواى بگى عزیزم؟» شوهر مریم گفت: «فکر مى‌کنم وجود تو براى من بدشانسى میاره!»
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 13:32
+1
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
... ... دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
...
*
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟
*
چرا به من کسی چیزی نگفته بود
و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا !
رفته توالت الان میآد!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:52
+8
ebrahim
ebrahim
اگه تایتانیک تو ایران ساخته میشد : 1) جمعیت کشتی 10 برابر ظرفیت ش میشد ! 2) آهنگ فیلم توسط احسان خواجه امیری! 3) اسم فیلم به "جدایی کشتی از وسط" تغییر میکرد ، جهت تضمین بردن جوایز! 4) ناخدای به صورت خودجوش تنگه ی هرمز رو با رو کردن دسیسه ی ناو های غربی پاک میکرد! 5) کوه یخی حتما ساخت اسراییل یا انگلیس بوده! 6) دیگه اون صحنه ی معروف جک و رز رو نداشتیم ، بازیگرا از دور واسه هم اشک میریختن و نهایتا مرد ه برادر زنه رو بغل میکنه!!! 7) آخر فیلم هیشکی غرق نمیشه و حتما یه صحنه ی عروسی داشتیم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 19:35
+4
ronak
ronak
در Romantic
از خواب پریدم چشام پر اشک بود بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد تنها یادگاری از تو عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود سر کشیدم بوی نبودنت رو ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 16:05
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ