یافتن پست: #امروز

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



امروز رفتم تن ماهی خریدم ۶۵٠٠ تومن فکر کنم توش پری دریایی داره با این قیمت!!



دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز به این نتیجه رسیدم که هر وقت میرم کارواش همه پرنده ها اسهال میگرین
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرخالمو با دوست دخترش بیرون دیدمورفتم جلو سلام علیک کنم میگه ببخشید به جا نیاوردم...اومده خونه میگم چرا اینجوری کردی میگه اخه دوستم خیلی شکاکه واسه اینکه بم گیر نده گفتم تو فامیل دختر نداریم؛گفتم خب امروز چی بش گفتی؟گفت بعد اینکه رفتی گفتم حیوونکی کم داشت
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:58
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی دستت در دستم بود
وقتی سرت روی شانه ام بود
من بفکر هرچیزی غیر از تو بودم
اعتراف میکنم
امروز که تنهایم
در ارزوی یک لحظه
از ان ساعتهای رویایی
میسوزم میسوزم
آه که زود دیر شد
A.S
1392/08/12





دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 16:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




گاهی آرزو میکردم که کاش خانه ام سقف نداشت
تا شبها ستاره هارا میشمردم و به خواب میرفتم
ولی خوب که می اندیشم سقف ها هم لازمند!
آری آرزو های دیروز را به خاطر می آورم و لبخند میزنم از ساده بودنش
اما حتم دارم که روزی هم به آرزو های امروزم میخندم
و چه خوب است که اوکه پای آرزو هارا امضا میکند از فردای ما خبر دارد
که ما از تحقق بعضی آرزو های دیروزمان شاد میشویم
و به پوچی برخی میخندیم.
به جای اینکه گریان از آرزو های اشتباهمان باشیم...


دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 19:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر عقل امروزم را داشتم ، کارهای دیروزم را نمی کردم ؛

ولی اگر کار های دیروز را نمی کردم ، عقل امروزم را نداشتم...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 18:49
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای ، برای آن هنگام که فراموش خواهیم کرد که روزی چقدر عاشق بودیم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 16:50
+3
hamed noori
hamed noori
در CARLO
به مامانم میگم میخوام برم بیمارستان ملاقات عمه .میگه تیریپ فامیل دوستی ور ندار.پرستار خوشکله امروز شیفتش نیست :|

اصن یه وضی
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 22:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز از برنامه Google earth پشت بوم خونمون رو پیدا کردمو نشون مامانم دادم!

حالا یه نقطه سیاه پیدا کرده با کلی ذوق و شوق میگه:

این منم دارم لباس پهن میکنم !

بعدم که بابام اومد،مامانم با ذوق موضوع رو بهش گفت !

بابام اومده میزنه پسِ گردنم میگه:

بی غیرت! چرا عکس مامانتو میذاری تو اینترنت ؟!

من :|
دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 18:14
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

چه لطیف است حس آغازی دوباره،


 


و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...


 


و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!


 


و چه اندازه شیرین است امروز...


 


روز تولد تو ...


23.gif


روز تو!



روزی که تو آغاز شدی!


roya66@تولدت مبااااااااااااااااااااااارک

دیدگاه  •   •   •  1392/08/14 - 18:07
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ