یافتن پست: #امروز

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگران نباش

من انقدر امروز و

فردا های نیامدن را دیده ام

که دیگر هیچ وعده ی بی سر انجامی

خواب و خیال ارزو هایم را اشفته نمیکند

حالا یاد گرفته ام که فراموشی دوای درد همه ی

نداشتن ها

نخواستن ها

و

نیامدن هاست

یاد گرفتم که از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند

یاد گرفتم که بشنوم تا فردا و به روی خود نیاورم که فردا ها

هیچوقت نمیایند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 22:22
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگران نباش

من انقدر امروز و

فردا های نیامدن را دیده ام

که دیگر هیچ وعده ی بی سر انجامی

خواب و خیال ارزو هایم را اشفته نمیکند

حالا یاد گرفته ام که فراموشی دوای درد همه ی

نداشتن ها

نخواستن ها

و

نیامدن هاست

یاد گرفتم که از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند

یاد گرفتم که بشنوم تا فردا و به روی خود نیاورم که فردا ها

هیچوقت نمیایند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 22:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی اشک که وقتی میاد طرف خالی می‌شه و بقیه پر.



به سلامتی رفیق که آخرش فقط رفاقتاست که می‌مونه.



به سلامتی سیگار که رفیق نیمه راه نبود و تا آخرش با ما سوخت و ساخت.



به سلامتی عشق که تلخیش شیرین بود و شیرینیش تلخ.



به سلامتی خانواده که داشتنش یه بدبختیه و نداشتنش یکی دیگه.



به سلامتی مرام که امروز تازه معنیش رو فهمیدم.



به سلامتی پوتین که عزت رو به کشورش برگردوند.



به سلامتی شما که داری این نوشته رو می‌خونی.



به سلامتی خودش، خودم و خودت.


دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 19:52
+1
nanaz
nanaz


“زيباترين نامه به خدا”



واقعا خواندنيه
اگه نخوني از ذستت رفته
حالا خود داي

شـــــكــــرت خـــــــــــــدا جـــــونـــــــم
امروز صبح كه از خواب بيدار شدي،

نگاهت مي كردم،

اميدوار بودم كه با من حرف بزني،

حتي براي چند كلمه،

نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي كه ديروز در زندگي ات افتاد،

از من تشكر كني؛

اما متوجه شدم كه خيلي مشغولي،

مشغول انتخاب لباسي كه ميخواستي بپوشي،

وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي،

فكر مي كردم چند دقيقه اي وقت داري كه بايستي و به من بگويي:"سلام"،

اما تو خيلي مشغول بودي.


يك بار مجبور شدي منتظر شوي و براي مدت يك ربع ساعت، كاري

 نداشتي جز آنكه روي يك صندلي بنشيني.

بعد ديدمت كه از جا پريدي،

اما تو به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن كردي تا از

آخرين شايعات با خبر شوي.

تمام روز با صبوري منتظرت بودم،

با آن همه كارهاي مختلف گمان مي كنم كه اصلاً وقت نداشتي

با من حرف بزني.

متوجه شدم قبل از نهار هي دورو برت را نگاه مي كني؛

شايد چون خجالت مي كشيدي،

سرت را به سوي من خم نكردي!!!

تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد كه هنوز خيلي كارها براي انجام دادن داري.


بعد از انجام دادن چند كار،

تلويزيون را روشن كردي،

نميدانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟

در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي را

جلوي آن مي گذراني.

در حالي كه درباره هيچ چيز فكر نمي كني و فقط ازبرنامه هايش
 لذت مي بري.

باز هم صبورانه انتظار ترا كشيدم و تو در حالي كه تلويزيون را نگاه مي كردي،

شام خوردي و باز هم با من صحبتي نكردي!!!

موقع خواب،

فكر مي كنم خيلي خسته بودي،

بعد از آن كه به اعضاي خانواده ات شب بخير گفتي،

نمي دانم كه چرا به من شب به خير نگفتي؛

اما اشكالي ندارد،

آخر مگر صبح به من سلام كردي؟!

هنگامي كه به خواب رفتي،

صورتت را كه خستهء تكرارِ يكنواختي هاي روزمره بود

را عاشقانه لمس كردم.

چقدر مشتاقم كه به تو بگويم:

چطور مي تواني زندگي زيباتر و مفيدتر را تجربه كني...

احتمالاً متوجه نشدي كه من هميشه در كنارت و براي كمك به تو آماده ام.

من صبورم،

بيش از آنچه تو فكرش را مي كني.

حتي دلم مي خواهد به تو ياد دهم كه چطور با ديگران صبور باشي.

من آنقدر دوستت دارم كه هر روز منتظرت هستم،

منتظر يك سر تكان دادن،

يك دعا،

يك فكر،

يا گوشه اي از قلبت كه بسوي من آيد.

خيلي سخت است كه مكالمه اي يكطرفه داشته باشي.

خوب،

من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود،

به اميد آنكه شايد فردا كمي هم به من وقت بدهي!

آيا وقت داري كه اين نامه را براي ديگر عزيزانم بفرستي؟

اگر نه،

عيبي ندارد،

من مي فهمم و سعي مي كنم راه ديگري بيابم.

من هرگز دست نخواهم كشيد...

روز خوبي داشته باشي.


 

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/07/4 - 13:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:32
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه کشاورز دامپزشک میاره

دامپزشک میگه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید

گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو گاو هیچ حرکتی نمیکنه...
روز دوم باز دوباره گوسفند بدو بدو میره پیش گاو میگه بلند شو بلند شو رو پات بایست باز گاو هر کاری میکنه نمیتونه بایسته رو پاش

روز سوم دوباره گوسفند میره میگه سعی کن پاشی وگرنه امروز تموم بشه نتونی رو پات وایسی دامپزشک گفته باید کشته شی .

گاو با هزار زور پا میشه..صبح روز بعد کشاورز میره در طویله و میبینه گاو رو پاش وایساده از خوشحالی بر میگرده میگه گاو رو پاش وایساده جشن میگیریم ...گوسفند رو بکشید

نتیجه اخلاقی:
خودتو نخود هر آشی نکن <img src=" title=":)" /><img src=" title="{-7-}" />
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 12:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



غم مخور
معشوق اگر امروز وفردا میکند
شیر دور اندیش با آهو مدارا میکند
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
دلبرت هر قدر زیباتر غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها تا میکند




دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 11:45
+4
saeed
saeed

آغاز روز:


امروز روز خداست وهمه کار هايم رنگ وبوي خدايي دارد


هر روز برکت و نعمت خدا را در زندگي ام مشاهده مي کنم


با شور و شوقي فراوان و ايماني نيرومند بيرون مي روم


 تا آنچه را که بايد به دست من صورت گيرد به انجام رسانم


 در طول روز:


تنها خدا منشا توانگري و برکت بيکران من است.روزي ام از خداست


هم اکنون همه چيز و همه کس مرا توانگر مي سازد


هميشه به ياد دارم خدايي ثروتمند دارم که هميشه مرا به ياد دارد


خدا عاشق و مشتاق من است


من  از هيچ چيز نمي ترسم زيرا خليفه خدا هستم


 وتمام نعمت هاي الهي از آن من است 


و کمتر از بهترين را نمي خواهم


تسليم شکست نمي شوم ،با تمام نيرو ودر کمال ثبات و پايداري  به پيش مي روم 


آن قدر ايستادگي مي کنم تا آرزو هاي قلبي و الهي ام را به دست آورم


هيچ چيز منفي در زندگي  من راه ندارد زيرا مسئو ليت همه امور  با خداست


 


 پایان روز:


اين روز را رها مي کنم تا برود


 خداي مهربان فقط خوبي هاي اين روز  را برايم نگاه مي دارد


و ما بقي آن نا پديد  مي شود


و براي فر دايي بهتر و زيبا تر آماده مي شوم 


من به خواب مي روم اما خداي من بيدار مي ماند تا مسا يلم را با نظم الهي حل کند


 ومرا به موفقيت  وشادماني و توانگري برساند

دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیروز به تاریخ پیوست ،
فردا معماست ...
و امروز هدیه است ...

به خاطر بسپاریم ...
زمان برای هیچکس منتطر نمی ماند ... !
...


دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 20:51
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
متن آهنگ عشق یعنی شکستن


از تو باید می گذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودی و من آخر قسه دونستم تو وجود خالی تو جز دروغ هیچی ندیدم کاش میشد به این حقیقت پبش از این ها میرسیدم........ میرسیدم
از تو باید می گذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودی و من آخر قسه دونستم تو وجود خالی تو جز دروغ هیچی ندیدم کاش میشد به این حقیقت پبش از این ها میرسیدم........ میرسیدم   

سوختم و سوختم و سوختم هرچی داشتم به پات باختم کاش تور را از روز اول مثل امروز می شناختم آخه عشق یعنی دل شکستن عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سراب در سکوت خیش مردن

یه روزی یه روزگاری حرف بین ما نگاه بود عشق را نقاشی کردیم نقش ما خورشید و ماه بود بعد از اون واژه نوشتیم جملمون ستاره چین بود مثل دریا آبی بودیم معنی زندگی این بود زندگی این بود
یه روزی یه روزگاری حرف بین ما نگاه بود عشق را نقاشی کردیم نقش ما خورشید و ماه بود بعد از اون واژه نوشتیم جملمون ستاره چین بود مثل دریا آبی بودیم معنی زندگی این بود زندگی این بود


سوختم و سوختم و سوختم هرچی داشتم به پات باختم کاش تور را از روز اول مثل امروز می شناختم آخه عشق یعنی دل شکستن عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سراب در سکوت خیش مردن


یه روزی یه روزگاری حرف بین ما نگاه بود عشق را نقاشی کردیم نقش ما خورشید و ماه بود بعد سوختم و سوختم و سوختم هرچی داشتم به پات باختم کاش تور را از روز اول مثل امروز می شناختم آخه عشق یعنی دل شکستن عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سراب.............

سوختم و سوختم و سوختم هرچی داشتم به پات باختم کاش تور را از روز اول مثل امروز می شناختم آخه عشق یعنی دل شکستن عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سراب در سکوت خیش مردن
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:49
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

امروز ساعت 17 به وقت تهران، مصاف نوجوانان ایران و جوانان پادربورن

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 19:37
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ