☺SAEED☻
دانشجوي عزیز .. دوست تحصیل كرده ي من شمایی كه فردا قراره دكتر ، مهندس این جامعه باشی واقــــــــــــعا نمــــــــیدونی سر كلاس باید موبایلتـــــــو خامـــــــوش كــــــــنی خو لامصب نمی بینـــی خـــوابــیــــــــم ؟:
mah3a
مگه نمی بینی غرق خواهشم من کنار تو پر از آرامشم
بدون تو بودن سهم من نیست منی که به تو دلخوشــم
نیـــما علامـــه ، بــــه تو دلخـــوشم
ronak
خاطرات را باید سطل سطل . . .
ازچاه زندگی بیرون کشید . . .
خاطرات نه سر دارند و نه تَه . . .
بی هوا می آیند تا خفـــــــــــه ات کنند . . .
می رسند . . .گاهی وسط یک فکر . . .
گاهی وسط یک خیابان . . .
گاهی در یک پارک . . .
گاهی در یک پیاده رو باریک . . .
سردتــ می کنند . . . داغتـــ میکنند . . .
رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . .
خاطرات تمامــ نمی شوند؛ تمامتــــــــ می کنند...
ronak
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغان می کند ...
پـــرهایش سپـیـــ ـد می ماند ...
امـــا این قلبش است کــ ـه سیـــ ـاه می شود ...
ronak
درد ِ دل.....کـه می کنــی .. ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری درِ سیـنی و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد ... بــردارنـد ... تیــز کننــد ... تیــغ کننــد ... و بــزننـد بـه ....روحـت.........
ronak
مهربانـــم !
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را "پست" کردم
... و غریبه هــا "لایک" زدند ...
... ... کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
mah3a
مشـــغول رانندگی تو جاده ام
از فاصله دور پلـــیس واسم دست تکون میده و ابراز ارادت میکنه
خیلی آدمای با محبتی هستــن
چطوری از این فاصله منو شــــناختن
یکیشون جوگیر میشه تا وسط جـــاده میاد
با حرارت خاصی واسم دست تکــون میده
چراغ میزنم وبا حرکت دست به ابرازعلاقه شون جـــواب میدم
دفترچه و خودکار تو دستشه
میخواد ازم امـــضا بگیره ،اما الان وقت ندارم باشه واسه بعـــد
اشک تو چشام حلقه میزنه از این همه احساسات پاک و بی آلایش......................
mah3a
والــدیــــن گـرامـــی ...
اگر دخترتون هنگام خوندن اس ام اس ،یک لبخندِ احمقانه رو صورتش نقش میبنده ...
اون اس ام اس از دوست پسرشه ...
قلم پاشو میتونید خورد کنید.
.
.