یافتن پست: #انتخاب

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تست روانشناسی بوسه : در کدام مکان بوسه را دوست دارید ؟
بیابون کوچه خلوت جنگل ساحل خیابون دریا . . .
هر گزینه ای رو که انتخاب کردید نشون میده که شما آدم بی حیایی هستی برو خودتو درست کن {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 12:07
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این دوستانی که نه لایک میکنن نه کامنت میزارن ؛
همونایی هستن که به [!] رأی ندادن ، ولی تو شادی بعد انتخابات زدن و رقصیدن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 16:55
+4

“ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ 1375 ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ :ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﯽ ﻫﺎ ﭼﯽﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﺩﻫﻪ 60 ﺩﻫﻪ 60 ﻣﮕﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺩﻫﻪ 60 ﮐﯽ ﺑﻮﺩﻥ؟ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻢ......ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺭ 18ﺳﺎﻟﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻫﻤﻪﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺕ ﭼﺴﺐ ﺭﻭ ﺩﻣﺎﻏﺘﻪ ﺁﺧﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﯼﺩﻫﻪ 60 ﮐﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯿﮕﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻻﺭﻥ ﻭﻟﯽﺩﺧﺘﺮﺍﺵ .. . ﺩﺧﺘﺮﺍﺵ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ 14 ﺳﺎﻟﮕﯽﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭ 7 ﻗﻠﻢ ﺍﺭﺍﯾﺶ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻫﻤﻪﻓﮑﺮﻭ ﺫﮐﺮﺷﻮﻥ ﻋﻤﻞ ﺩﻣﺎﻏﺸﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﮔﺮﻓﺘﻦﻧﺒﻮﺩ... ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺭﻓﺎﻗﺖﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻧﻪ 10 ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺗﺎ ﻭﻗﯽ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻦ ﺑﻪﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ... ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦﺗﻮﻟﺪﺷﻮﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﻭ ﭼﺮﺧﺸﯽ ﻧﺒﻮﺩ... ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﺮﻓﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﻣﻼﮎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺸﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﻭﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ ... ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺩﻫﻪ 60 ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﮓ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺑﺮﻭ ﺷﯿﻄﻮﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ 7 ﻗﻠﻢ ﺍﺭﺍﯾﺶﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮ ﺭﻧﮓ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥﺁﺗﻟﯿﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﺟﻮﺭﻭﺍﺟﻮﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩﻥ ...... بله ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺩﻫﻪ 60 ﻓﺘﻮﺷﺎﭖ ﻧﺒﻮﺩﻥﻻﯾﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﯼﺩﻫﻪ60... قبلا از همه دوستان دهه 70 عذرخواهي ميكنم ... مخاطب اين دختره 75 بوده به خودتون نگيرين :-)”

2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 16:50
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین وقتی با کلی وسواس تو خرید یه لباس رو می خرین!!؟

چند تا مغازه اون طرفتر یه لباس خیلی شیک تر به چشمتون می خوره؟

عایا؟
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 16:36
+3
saman
saman
در CARLO

توي زندگي انتخاب 2 چيز خيلي سخته؟ يکي زن و يکي هم هندونه.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 15:01
+2
be to che???!!
be to che???!!

پس از كلي دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج كردم…ما همديگرو به حد مرگ دوست داشتيم 

 

سالاي اول زندگيمون خيلي خوب بود…اما چند سال كه گذشت كمبود بچه رو به وضوح حس مي 

 

كرديم…مي دونستيم بچه دار نمي شيم…ولي نمي دونستيم كه مشكل از كدوم يكي از ماست…

 

اولاش نمي خواستيم بدونيم…با خودمون مي گفتيم…عشقمون واسه يه زندگي رويايي كافيه…

 

بچه مي خوايم چي كار؟…در واقع خودمونو گول مي زديم…

 

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بوديم… 




تا اينكه يه روزعلي نشست رو به رومو گفت…اگه مشكل از من باشه …تو چي كار مي كني؟… 


فكر نكردم تا شك كنه كه دوسش ندارم…خيلي سريع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه 

 

چي خط سياه بكشم…علي كه انگار خيالش راحت شده بود يه نفس راحت كشيد و از سر ميز بلند

 

شد و راه افتاد…گفتم:تو چي؟گفت:من؟ 

 

گفتم:آره…اگه مشكل از من باشه…تو چي كار مي كني؟ 


برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شك داري؟…فرصت جواب ندادو گفت:من وجود تو

 

رو با هيچي عوض نمي كنم… 


با لبخندي كه رو صورتم نمايان شد خيالش راحت شد كه من مطمئن شدم اون 


هنوزم منو دوس داره… گفتم:پس فردا مي ريم آزمايشگاه… 


گفت:موافقم…فردا مي ريم… 


و رفتيم…نمي دونم چرا اما دلم مث سير و سركه مي جوشيد…اگه واقعا عيب از من بود چي؟…سر

 

خودمو با كار گرم كردم تا ديگه فرصت فكر كردن به اين حرفارو به خودم ندم… طبق قرارمون صبح

 

رفتيم آزمايشگاه…هم من هم اون…هر دوآزمايش داديم…بهمون گفتن جواب تا يك هفته ديگه

 

حاضره… يه هفته واسمون قد صد سال طول كشيد…اضطرابو مي شد خيلي اسون تو چهره

 

هردومون ديد…بااين حال به همديگه اطمينان مي داديم كه جواب ازمايش واسه هيچ كدوممون مهم

 

نيس… بالاخره اون روز رسيد…علي مث هميشه رفت سر كار و من خودم بايد جواب ازمايشو مي

 

گرفتم…دستام مث بيد مي لرزيد…داخل ازمايشگاه شدم… علي كه اومد خسته بود…اما كنجكاو…

 

ازمپرسيد جوابو گرفتي؟ 

 

كه منم زدم زير گريه…فهميد كه مشكل از منه…اما نمي دونم كه تغيير چهره اش از 


ناراحتي بود…يا از خوشحالي…روزا مي گذشتن و علي روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر مي

 

شد…تا اينكه يه روز كه ديگه صبرم از اين رفتاراش طاق شده بود…بهش گفتم:علي…تو چته؟چرا 

 

اين جوري مي كني…؟ 

 

اونم عقده شو خالي كرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چيه؟…من نمي تونم يه عمر 

 

بي بچه تو يه خونه سر كنم… دهنم خشك شده بود…چشام پراشك…گفتم اما تو خودت گفتي

 

همه جوره منو دوس داري…گفتي حاضري بخاطرم قيد بچه رو بزني…پس چي شد؟ 

 

گفت:آره گفتم…اما اشتباه كردم…الان مي بينم نمي تونم…نمي كشم… 


نخواستم بحثو ادامه بدم…پي يه جاي خلوت مي گشتم تا يه دل سير گريه كنم…و اتاقو انتخاب

 

كردم…من و علي ديگه با هم حرفي نزديم…تا اينكه علي احضاريه اورد برام و گفت مي خوام طلاقت

 

بدم…يا زن بگيرم…نمي تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراين از فردا تو واسه خودت…منم واسه 

 

خودم…دلم شكست…نمي تونستم باور كنم كسي كه يه عمر به حرفاي قشنگش دل خوش كرده

 

بودم…حالا به همه چي پا زده… 

 

ديگه طاقت نياوردم لباسامو پوشيدمو ساكمم بستم…برگه جواب ازمايش هنوز توي جيب مانتوام

 

بود… درش اوردم يه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو كنار گلدون گذاشتم…احضاريه رو

 

برداشتم و ازخونه زدم بيرون…توي نامه نوشت بودم: علي جان…سلام… 

 

اميدوارم پاي حرفت واساده باشي و منو طلاق بدي…چون اگه اين كارو نكني خودم ازت جدا مي

 

شم…مي دوني كه مي تونم…دادگاه اين حقو به من مي ده كه از مردي كه بچه دار نمي شه جدا

 

شم…وقتي جواب ازمايشارو گرفتم و ديدم كه عيب از توئه…باور كن اون قدر برام بي اهميت بود كه

 

حاضر بودم برگه رو همون جاپاره كنم… اما نمي دونم چرا خواستم يه بارديگه عشقت به من ثابت

 

شه… توي دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز 


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:28
+3
saman
saman
در CARLO

هیچوقت به انتخاب های خانومت نخند...
به هر حال خودتم یکی از اون انتخابا بودی!
در جریان باشید..

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 09:23
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گفتم خدایا سوالی دارم گفت بپرس...
گفتم چرا هر موقع من شادم، همه با من میخندن

ولی وقتی غمگینم کسی با من نمیگرید؟

گفت
: خنده را برای جمع آوری دوست و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 12:22
+2
be to che???!!
be to che???!!


چرا خدا مردها رو افرید؟


1.هدف خاصی نبوده


2.گل اضافه مونده بود


3.نسخه ازمایشی بوده


4.اصلا کارخدا نبود


 


چرا خدا مردها را از روی زمین برنمیدارد؟


1.ازنظرخدا مردها وجودخارجی ندارند


2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم؟


3.وجود اینگونه درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد


4.حالا چه عجله ایه؟


 


اگرخدا مردها رو نمی افرید چی می افرید؟


1.چیزخاصی نمی افرید


2.پیراشکی


3.خروس دریایی


4.فضای خالی


 


اگر جمعیت مردها منقرض شود چه میشود؟


1.مگه قراره اتفاقی بیفته؟


2.خارشتر کویرلوت که افت نداره


3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد


4.یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر


 


چه وقت مردها عاشق میشوند؟؟؟


1.چه وقت مردها عاشق نمیشوند؟


2.هروقت مامانشون بگه


3.چون یکدفعه میشوند خودشان هم نمیدانند کی میشوند


4.یه روز از همین روزا


 


مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش میکنند؟


1.در همون وقتی که عشق جدید خود را پیدا میکنند


2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشود


3.بستگی تام و تمام به میزان تستر....دارد


4.رابطه مستقیم با نظرمادربزرگ کودک فهیم دارد.


 


معیارمردها برای انتخاب همسرچیست؟


1.هرکه پیش امدخوش امد


2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه


3.ده بیست سی چهل


دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 02:42
+1
be to che???!!
be to che???!!
KHEYLI BEBAKHSHID KE IN HARFO MIZANAM VALI AGHAYONE KARBAR...
AGHAYONI KE ONLIN HASTID ALAN TOROKHODA 1 ZARE ZARFIAT HATON RO BEBARID BAAAAAAAAALAAA
9 دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 00:26
+3
-2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ