ronak
قطار مي رود
تو مي روی
تمام ايستگاه مي رود
و من چقدر ساده ام . . . كه سالهاي سال در انتظار تـــو
كنــــــار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تكيه داده ام
parham
هيچ وقت رازت رو به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کني
چطور انتظار داري کسي ديگه اي برات راز نگهداره
mah3a
عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار
sahar
میخواهی بروی؟
خب برو...
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو...
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نكن
نفس های آخر است
نترس برو...
احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو...
یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میكشد
طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد
برو...
فقط برو.....
saeed
من و انتظار و کابوس تنهایی..
من و حس اینکه هر لحظه اینجایی
tamanna
يه لره تو شبهاي محرم نميدونه پشت ماشينش چي بنويسه مينوسه *** يزيد از تو انتظار نداشتم***
☺SAEED☻
۱ دانشجوی پسر +۱ دانشجوی پسر = انتظار برای رسیدن ۲ دانشجوی دیگر جهت بازی حکم
۱ دانشجوی دختر + ۱ دانشجوی پسر = عشق
۱ دانشجوی دختر + ۱ دانشجوی دختر = غیبت از یه دانشجوی پسر