یافتن پست: #اه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه? فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم..!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 17:03
+2
maryam
maryam
شبتون پرتقالی...
3 دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 01:03
+5
maryam
maryam







دلـــم کــُمـا مـــي خـــواهــد....
از آنــهـايـــي که دکـتـر مـــي گــويــد:
مــتـــاســـفـــم.... 
فــقـط بــراش دعا کـنـيـد...





دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:55
+4
maryam
maryam

زن رو باید بغل کرد و بی دلیل بوسش کرد
حتی وقتی آرایش نداره،




دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره

وقتـــی لباس تو رو پوشیده
و خودشو گوله کرده تو تخت
تو جای خالی تو که هنوز گرمای تنتو داره

که سرشو فرو کرده تو بالشت
که بوی تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توی ریه هاش
زن رو باید بغل کرد و تو بغل نگه داشت

و با همه شلختگی ظاهریش عاشقاااااانه بوسش کرد
تا احساس امنیت کنه

که مردش همه جوره دوسش داره...






18 دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:36
+4
maryam
maryam

دخـــتری که ...
لاک هاش پریده و ناخوناش کوتاه بلنده ...

دختـــری که ...
موهاش ژولی و پولی و ابروهاش پُر شده

دختــــری که ...
براش مهم نیست آرایش داره یا لباساش لنگه به لنگه ...

این دختــــر خسته است ..
افســـرده است ...
یه کم درکــــش کن ... !!





دستشـــو بگیر ببر شده حتی با زور بیرون... بگردون ..
براش گل بخر ..
بهش محبت کن ..
بذار بفهمــــه دوستش داری ...
قدرشو میدونــــی ...

این دختــــر ..
از دست کارایِ تـــو و بی توجهی های تـــو اینجوری شده !!
روز اول آشناییتون مگه اینجوری بود ؟؟ هان ؟؟!!
درک کن یه کم ..
قــدر بدون ...
بفهـــــــم این چیزا رو .. !! سخت نیست !!





{-60-}

دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:32
+3
maryam
maryam



زن معنــــی تمــــام نگـــاه ها را می دانـد....

میداند...

چـــــــه نگاهــــی برای دیدن قلـــبش است...!

چــــــه نگاهــــــی برای کشـــف اندامـــش...!





دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:30
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
سلام...........
7 دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:28
+3
maryam
maryam



گاهی دلت از زنانگی می گيرد
ميخواهی كودك باشی
دختر بچه ای كه
به هر بهانه اي به آغوشی پناه مي برد
و آسوده اشك می ريزد
زن كه باشی
بايد بغض هاي زيادي را بي صدا دفن كنی...





دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:26
+2
maryam
maryam
بالاخره خواهد آمد...
آن شب هایی که تا صبح...
در کنار تو بیدار بمانم،
سَرت را رُوی سیـــنه ام بگذارم ..
و به تو بگویم که...
در کنارت چه قَــدر خوشبخت هستم! 
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 23:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از بچگی با هم تفاوت داشتند یکی به موسیقی علاقه داشت یکی به خبرنگاری
یکی دوست داشت در خفا کار کند یکی در دید.
یکی دوست داشت همه تصویرش رو ببینند دیگری دوست داشت هیچ تصویری از وی منتشر نشود
بله دوستان این است داستان دو برادر هنرمند یکی خبرنگار واحد مرکزی خبر حسینی بای
و دیگری هنرمند با استعداد و خوش ذوق ارنجمنت بای ( arrangement by )
خواهر آنها " استند بای " و پدر آنها "های بای " بود.
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:40
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ