یافتن پست: #اه

sami
sami
بي حس شده ام از درد !
از بغــض !


فقط گاهـی

خـط ِ اشکی… میسـوزانـد صـورتـم را.


دیدگاه  •   •   •  1393/08/2 - 22:15
+4
فریــآכ بــــی صــכآ
فریــآכ بــــی صــכآ
تـنها بوבטּ قـבرت میــפֿـواهد

و ایــטּ قـבرت را ڪسے بہ مــטּ בاב

ڪہ روزے مےگفت تــنهایــت نـمیــگذارم

دیدگاه  •   •   •  1393/08/2 - 12:48
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دوغما یوردون

بیر آزجـــا ساغدانام
بیر آزجـا ســــولدان
بیر آزجـــا کـــافـــــرم
بیر آز مســــلـــــمـان
یــولـــوم حــق یـولودور،
حقیــــــــــــقت یــولـو
هــر نــدن اؤنــجه من
اینسانام ، اینــــسان

نه ساغدان نیجات وار
نه ســـــــولادان بیزه
نه داغدن اومـود وار
نه یولـــــــــدان بیزه
بیــــزیم ایسته ییمیز
اورکــــدن کئچیــــــر
بیرباشدان ایش چیخار
، بیـــــــــر قولدان بیزه

مثل دیر« اَیری یوک
، مقصـــده چاتماز»
عاغیللی اؤزلوگون ،
اؤزگــــویه ساتماز
اویــونچاق اولارکن
دالــدا قالمیشیق
داهـا اویدورمالار ،
بئینیمی قـاتماز

باتار اؤزگه لیکدن ،
اؤزلوک گــــزنلر
یاتار اؤزگه گؤزدن ،
گوزلوک گــــــزنلر
اؤز آنا وارلیقیــن ،
اؤز دوغما یوردون
ساتار اؤزگه دیلده ،
سؤزلــــوک گزنلر
2 دیدگاه  •   •   •  1393/07/29 - 20:14
+6
sami
sami
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 11:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز رفتم سوپرمارکت به صاحبش گفتم سلام خسته نباشید نوشابه دارید؟

- آره

- پپسیه؟

- آره

سیاهه؟

- آره

خنکه؟

- آره

- پس بی زحمت یه دوغ بدید
هیچی دیگه دقیقا 5 کیلومتر دنبالم کرد آخرشم نتونست بگیره!

مردم اعصاب ندارن
1 دیدگاه  •   •   •  1393/07/25 - 12:08
+3
محمد
محمد
پرواز باور پرنده ایست که به پرواز می اندیشد

دلیل پرواز پر نیست ، زندگی قانون باورها و لیاقت هاست


و تو لایق هر آنچه بخواهی !
دیدگاه  •   •   •  1393/07/25 - 01:57
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها من باید از همتون خداحافظی کنم

احساس میکنم اینجا خیلی زمان از دست میدم

اینجا رو خیلی دوست داشتم

اگ دلخوری پیش اومد ببخشید!

مرسی از حمایت هاتون ، از نظر هاتون ، ازینکه انقدر با مرام بودین

حلالم کنید اگه گاهی اوقات سر کارتون گذاشتم دقیقا مثل الان
3 دیدگاه  •   •   •  1393/07/24 - 20:40
+4
-1
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
چند ماه پیش تو جام رمضون تیم دادیم
تو بازی آخر که نیاز به برد داشتیم من یه گل زدم
 داورم بلا نسبت شما کور، گل ما رو مردود کرد
 منم امونش ندادم تا میخواست به خودش بیاد از خجالتش در اومدم
 یارو رفت شکایت کرد پنج میلیون ناقابل از ما گرفت



   الانم کمیته انظباطی اعلام کرده اگه عکس طرفو نزدیکای زمین فوتبال دیدین با "برنو" بزنین
 همش خدا رو شکر میکنم جای عبدولی نبودم وگرنه 
 نمیدونم چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اعدام رو شاخم بود
آخرین ویرایش توسط -HADI در [1393/07/23 - 19:12]
دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 19:07
+4
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
یکی نیست به داد  این نسل سوخته برسه
اخه ما دهه شصتیا چه گناهی کردیم که تو طالعمون کتک نوشتن
تا بچه بودیم کتکای بابا رو میخوردیم 
الانم که باید تنمون بلرزه واسه کتک خوردن از بچه هامون




خدا شاهد باش
دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 18:59
+4
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
یه رفیق دارم از اعجاب خدا با 150 سانت قد اصلا  گردن نداره یعنی اگه بخواد بغلشو نیگاه کنه باید کاملا برگرده
 اونوقت این اقا اونروز تو زمین فوتبال منو کشیده کنار
 میگه هادی هنوز هد زدن بلد نیستی
 باید چند روز باهام بیای تمرین تا راهت بندازم




آخه خدا من به این موجودت چی بگم
آخرین ویرایش توسط -HADI در [1393/07/23 - 11:26]
دیدگاه  •   •   •  1393/07/23 - 11:25
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ