100دفه گفتم اون برف شادی رو از اون بچه بگیرید گوش نکردن که..........
همه کادوهام زیر برف ناپدید شدن....
چندتا از فامیلامون گم شدن......
الان بازنجیر چرخ تو خونه رفت و آمد میکنیم.....
بن بست!وقتی اونقدردورت شلوغ میشه واونقدرتو شلوغی تنهایی ازخودت درخشم میشی!حرف راست میزنی توسرت میكوبن!حتی یار!برو باهاش بخواب!!باهرماده سگی برم دیگه بااون نمیخوابم!!رفیق: كلوب شبانه وزنان خودفروش...گیلاسهای مشروب ودودعلف!نیستم!نمیام!خودارضا دیوونه چیكارمیكنی؟؟ خوشم كن با لحظه ای وذره ای گرما! دریغ میخ آهنین وسنگ!! این راه بن بسته باید دوربزنم!حتی خودم روحتی خاطراتمو زندگی حقیقیمو!!نه! نه! قلبی ازجنس شیشه حتی ازخیانت به خودهم میشكنه باتمام قدرت به دیواربنبست میكوبیم بگذاربرگردیم حتی سرشكسته... من ازتوراه برگشتی ندارم....
یه داداش دارم دهه هفتادیه، دوس دخترش زنگ زده خونمون روز مادر رو به مامانم تبریک گفت .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. دهه شصتی باشی درک میکنی! زمان ما کی جرات داشت بگه دوست دختر و دوست پسر داره یعنی اونطوری که ما با دوست دخترمون رمزی حرف میزدیم، شهید همت با قرارگاه نمیزد )))
بچه ۶ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد : سینا تو فردا نمیای مهد کودک ؟ من با نیما حتما میرمااااا ؛ راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن ! o_O ما ۶سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم بعضی وقتها هم توی کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب …
100دفه گفتم اون برف شادی رو از اون بچه بگیرید گوش نکردن که..........
1392/10/8 - 16:01همه کادوهام زیر برف ناپدید شدن....
چندتا از فامیلامون گم شدن......
الان بازنجیر چرخ تو خونه رفت و آمد میکنیم.....