یافتن پست: #اون

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ای کاش میشد که از فکرش خلاص شم

ای کاش میشد که دیگه کلا هیچوقت نبینمش

وقتی میبینم با یکی دیگه داره ... فقط حالمو بهم میزنه

ای کاش میشد به روزی برگردم که نمیشناختمش

ای کاش اونقدر بفهمه که داره حالمو بهم میزنه ...

چقدر ساده بودم واقعا
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم

هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم بگه میخوام بخونم

.

.

.

.

.

.

یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت دایی بیدار شو میخوام بخونم

دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!

دیگه خودتون بقیشو حدس بزنید :))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:49
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خونه مادربزرگه 2013

خونه ی مادر بزرگه الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز جور واجورو باحاله
مادر بزرگه الان شلوار جین می پوشه
کفش کالج و کیفش همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب Gem Tv رو میبینه
خرم سلطان و سنبل لامیارو میبینه
خونه ی مادر بزرگه هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه حرفای خاصی داره...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:41
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم،
دختره بهم گفت اگه میشه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید
گفتم اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها
گفت :چاره ای نیس!
هیچی دیگه ، پول تک تک icon ها رو جداگونه ازش گرفتم! {-33-}
آخرین ویرایش توسط Edward-Marion در [1392/06/13 - 20:35]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اتل متل یه مورچه / قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد / پای اونو لگد کرد
مورچه پا شکسته / راه نمی ره نشسته
با برگی پاشو بسته / نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه / تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی / عیب نداره سیاهی / خوب بشه پات الهی
…آفرین کوچولو اینو حفظ کن فردا ازت می پرسم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:21
+3
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii


هرگــاه دیدی خـــــداوند

با وجود گنــاهان

پیوسته به تــــو نعمت می دهد،

به هوش باش که آن ها برای تــــو

نوعی غافلگیری و مــرگ ناگهانی است

 
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داشتم خاله بازی دو تا دختربچه ی 5,6 ساله رو نگاه میکردم ؛
یکی به اون یکی میگفت: "ببین مثلا منُ تو خواهریم, بعد من بچه دار نمیشم, شوهرم هـــم معتاده..!! همشم منُ میزنه....
ینـی کلکسیون بدبختی درست کرده بود واسه خودش. . .
دختـــرای نســـلِ ما که آرزوشـــــون شاهزاده ی سوار بر اسب سفید بود این شدن ؛ واسه آینده ی این دختره خعععلی نگرانم..... :| :))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 20:07
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتی اونایی که بخاطر نداشتن من شب تا صبح اشک میریزن....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 16:36
+3
Ashkan ZEON
Ashkan ZEON
آقا فقط تراختووووور
انقد نگین استقلالییم یا پرسپولیسی
اصا فوتبال چیه؟؟؟
1 مشت آدم میوفتن دنبال 1 توپ سودو زیانش مال اوناس هرسشو شما میخورین!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 00:32
+5
AmiR
AmiR
خدا ازت میخوام برم گردونی عقب حداقل به وقتی
که باهاش آشنا شدم
میخوام تمام خاطراتم که با اون بود رو دوباره ب چشم
ببینم
میخوام دوباره
خندهاش
گریه هاش
هر چی از اون که منو آروم میکنه ببینم

هر روزت بفکرشم
هر روزت ازت خواهش میکنم که خوابشو ببینم
ولی تو به این خواستمم نگاه نکردی واقعا که

الان که داشتم اینارو مینوشتم
از اولش تا آخرش گریم گرفته بود چون
دوباره به یادش افتادم
بچه ها
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 23:19
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ