یافتن پست: #اون

roya
roya
در CARLO
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 10:16
+4
AmiR
AmiR
چرا وقتی عاشق ینفر میشی و اونم عاشق تو مییشه.
باز یچیزی هست که مانع رسیدن دوعاشق(لیلی و مجنون ویا....)میشه.
{هر کسی جوابی داره خواهشا اونو بگه}{-35-}{-35-}{-35-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 19:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آغا یه دستمال سفید وردار برو پایین/O\


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همه با هم...
آمنه چَشمه تو جامِ شَرابه منه...
آمنه اَخمه تو رَنجو عَذابه منه...
جونم زِ دَستِت آتیش گرفته مِهرِ تو از دل بیرون نرفته...
دس دس دس دس :))))))))
اونکه با منو تومهربون نمیشه...
نارفیقه اون همیشه...
همــــــــــه جعفریـــــــــــا ........!!!! /O\
اینجا دوحختر پیهسرگاهطیه :دی
با همین لــــحــــن :))
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 18:56
+4
roya
roya
در CARLO
سلام مهربون وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد! دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود! نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ... فردا روز پدر بود. دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت : بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم. خدای من! حالا چکار کنم؟ همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود. در قوطی رو باز کرد. خالی بود! بازعصبانی شد و گفت : این که خالیه! و جواب شنید که : پره پدر! پر از بوس! باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟! پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟ سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد. و پدر موند و اون قوطی. شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند... ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 16:26
+2
binam
binam
صبح رفتم عسل بخرم
فروشنده گفت عسل داريم كيلويى 45 تومن يه نوع ديگه داريم 30 تومن ...
همينطور اومد تا. 7 تومن و 3 تومن ...

فكر كنم اون آخريا آزمايش ادرار زنبور هاى عسل بوده{-15-}{-7-}
2 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 19:26
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
dele ki khast???????
5 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 15:59
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
بد ترين حالت ممكن اينه كه

وقتي باهاش قهري پيامك مياد

همه تن و بدنت ميلرزه چون فك ميكني اونه

بعد كه ميبيني اون نيست خيلي داغون ميشي

ولي غرور لعنتي و حرفايي كه ازش شنيدي روز آخر

اجازه نميده بهش زنگ بزني

منتظري اون بياد سمتت

اونم نمياد

توام نميري

يه رابطه تو اوجش به همين راحتي تموم ميشه..
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 15:09
+3
parsa
parsa
یه آدماهی هستن می‌خندن . زیاد هم می‌خندند. اما ...
حرف‌هاشون ، غم‌هاشون ، مشکلاتشون
این‌ها چیزهایی ست که می‌ریزه توی دلش و دَرَش رو هم دوقفله می‌کنه
کسی رو هم راه نمیده اون تو
نمیزاره بفهمید که اون تو چه خبره
و شما هیچ وقت درکش نمی‌کنید، چون بلد نیست منت بزاره ...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 14:09
+2
-1
binam
binam
در CARLO
یه آدماهی هستن می‌خندن . زیاد هم می‌خندند. اما ...
حرف‌هاشون ، غم‌هاشون ، مشکلاتشون
این‌ها چیزهایی ست که می‌ریزه توی دلش و دَرَش رو هم دوقفله می‌کنه
کسی رو هم راه نمیده اون تو
نمیزاره بفهمید که اون تو چه خبره
و شما هیچ وقت درکش نمی‌کنید، چون بلد نیست منت بزاره ...
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 13:43
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
یادی کنیم از اموات
خصوصا اونایی که هنوز زنده اند ، اما برامون مردن...!{-29-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 11:42
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ