یافتن پست: #این

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مواظب حرف هایتان باشید


حرفها گاهی از زباله های هسته ای هم خطرناک ترند …


بعضی هایشان را در هیچ جای این کره ی خاکی نمیتوان چال کرد !

دیدگاه  •   •   •  1394/11/21 - 19:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز برام اس اومده میگه برای محکوم کردن جنایات داعش در سوریه و عراق یه پیامک بدون متن به 9930 ارسال کنید
منم فرستادم
بعد سه دقیقه اس داده
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از اینکه از دریافت یارانه نقدی انصراف دادید سپاسگزاریم
الان ۴ ساعته به سه کنج دیوار خیره شدم !!!!!بغض گلومو گرفته!!!! چه خاکی تو سرم بریزم???
دیدگاه  •   •   •  1394/11/20 - 17:22
+2
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
{-26-}
8 دیدگاه  •   •   •  1394/11/19 - 10:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه یا مدلن
یا سيکس پک دارن
یا شاخن
یا دافن
فک کنم فقط من پَلَشتم
همه این اسکلا که بیرون میبینین منماااا
همشون منم.. یه عالمه من
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 15:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه پست خنده دار گذاشته بودم...
یکی زیرش کامنت گذاشته:
خخخخخخخگخخخخخخ
بهش گفتم:این "گ"چیه وسط خندت؟؟؟!!!
.
.
.
.
.
برگشته میگه:از شدت خنده گ*و*زی*دم
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 15:16
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچوَقت نِمیفهمے
چقدر قَـوی هَـستے :)
تـآ زمانے ڪ شرایط جوری میشہ ڪ
تنهـا راهت اینہ ڪ قَـوی باشـے
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/17 - 15:06
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو رو به خدا برای من مواظب خودت باش
گریه نکن اروم بگیر به فکر زندگیت باش
قصه ام میشه اگر بفهمم داری قصه میخوریی
شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون
عاشقتم این رو بدون
دلم گرفته میدونی؟
از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش
اگر خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر همه خوبیات ببخش
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 20:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ"" ﮔﻔﺖ :""
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...
گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!
آنکه تو را میخواهد!
به هر بهانه ای میماند!
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 20:41
+3
مرتضی
مرتضی
زود قضاوت نکنید








زود قضاوت نکنید

روزی مردی همراه با همسرش برای پیاده روی به خیابان رفتند
آنها در خیابان قدم می زدند که ناگهان چشم مرد به این نمای اعجاب انگیز افتاد ،
بلافاصله دست زن را رها کرد و به جستجوی موبایلش شتافت
زنش که شاهد این صحنه بود چند روزی با او قهر کرد و به صحبت با او ننشست ؛
تا اینکه بالاخره روزی بطرف او آمد و از او پرسید :
« چه ضرورتی داشت که تو اینقدر تمایل داشتی که اون عکس رو بگیری؟
او جواب داد : « عزیزم ، چند بار برای تو پیش میاد که سگی رو در حال رانندگی ببینی؟
پ.ن:<< سگه>> اون گوشه س زوووود قضاوت نکنیــــــــــــــــــــد:))







دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 10:21
+2
مرتضی
مرتضی







راستشو بگین ڪار ڪدومتونـہ ؟







آخرین ویرایش توسط Mori در [1394/11/16 - 09:42]
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 09:40
+3
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ