یافتن پست: #بابا

AmiR
AmiR
ادامه مطلب پایینی
ادبیات پسران: درس «حسنک وزیر» از تاریخ بیهقی...

ادبیات دختران: درس «مرضیه وزیر» از تاریخ ...

انگلیسی پسران:

I want to go to the garden with my friends

انگلیسی دختران:

I want to go to the kitchen and cook the dinner for my lord husband

تاریخ پسران (پس از حذف پادشاهان و لشکرکشی‌ها که دولت وعده‌اش را داده(: یونانی‌ها به سرکردگی یک یارویی حدود دو هزار سال پیش به ایران حمله کردند و عده‌ای از مردم را کشتند و یک سلسله‌ای را منقرض کردند اما پس از اندکی خودشان هم رفتند وردست بابایشان.

تاریخ دختران (پس از اصلاحات مذکور): یونانی‌ها یک زمانی به ایران آمدند و سعی کردند به‌جای خورشت پلو بادمجون غذای پلاخورشتوس یونانی را که اصلا هم خوشمزه نبود، رواج بدهند اما نتوانستند. طرز تهیه خورشت پلوبادمجون به شرح زیر است...

فلسفه پسران: سقراط فیلسوفی یونانی بود که پیوسته در طلب حق بود و لقب شهید راه حقیقت گرفت.

فلسفه دختران: زن سقراط پیوسته در تعقیب شهید راه حقیقت بود و دمار از روزگار او درآورد.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 18:11
+2
AmiR
AmiR
تا پیش از این و براساس توطئه‌ای که دشمنان طراحی کرده بودند، گمان می‌شد که دانش ربطی به دختر یا پسر بودن دانش‌آموزان ندارد. این در حالی‌ است که وجود تفاوت بسیار زیاد میان دختران و پسران اگر از دید مردم عادی یا فریب‌خوردگان پنهان بماند هیچ‌گاه از دید وزیر آموزش‌و‌پرورش پنهان نخواهند ماند. این هفته حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌و‌پرورش از پیگیری طرح جداسازی کتب درسی دختران و پسران توسط این وزارتخانه خبر داد که بسیار دلگرم‌کننده بود. ما علاوه بر گرم کردن دل، کمک و پیشنهاد هم در این زمینه بلدیم. در زیر چند نمونه از مطالب کتاب‌های جداسازی شده مطابق سیاست‌های وزارت آموزش‌و‌پرورش برای الگوبرداری آورده شده‌اند.

ریاضی پسران: 2+2 مساوی است با 4. فوق‌فوقش 5.

ریاضی دختران: 2 تا گل داریم 2 تا گل دیگه هم می‌ذاریم کنارش که به مامانمون هدیه بدیم؛ مجموعا میشه یه دسته گل.

جغرافی پسران: اگر دست راست خود را به طرف شرق و دست چپ خود را به طرف غرب بگیریم، شمال در پیش‌رو و جنوب در پشت سرمان خواهد بود.

جغرافی دختران: اگر قادر به تشخیص دست راست و چپ خود باشیم، بهتر است به خانه بخت رفته و دل وزیر آموزش‌و‌پرورش را ک
آخرین ویرایش توسط Dante در [1392/02/29 - 18:09]
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 18:08
+2
roya
roya
در CARLO
این منم ، وقتی بابام نمیذاره از خونه برم بیرون
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 15:02
+6
roya
roya
در CARLO
بابا آخه کی مجبورت کرده انگلیسی هم بنویسی !؟
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 14:37
+5
Ashkan ZEON
Ashkan ZEON
دیگه خستم از تکرار/دیگه اشکم از چشمام
نمیاد تا شاید یکم آروم بشم/دیگه نوری نداره حتی فانوس شب
حتی بارونشم دیگه پر از دود غلیظه/هرکیو میبینی میناله یا اینکه مریضه
همه باهم دیگه اینجا شدن غریبه/توی حرف راستشونم پر از فریبه
هرچی میخوای بابا نداره قدرت خریدش/پس ترجیح میده پای صحبت نشینه
خدا کو پس دلیل اینکه شکرت کنم/بگو این همه خالیو با چی پرش کنم
آرزوم شده 1 شب باشه صبحش روشن/هرکی میوفته نشه تنها خودش بلند
بزار غرش کنم بگم از بغض توی گلوم/از تن فروشی که میگه نخورده نون حروم
زوده هنوز خیلی حرف توی دل پژمردمه/سندشم همین ورقای خط خوردمه...
Ashkan Zeon
3 دیدگاه  •   •   •  1392/02/28 - 22:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دارم دیوانه میشم......
دو ماهه دارم به باباهه میگم بریم مسافرت ..میگه بنزین گرون شده و نمیصرفه و ازین حرفا....
دیشب پسرخالم اومده تو جمع میگه دوست داشتم الان لب دریا میبودیم والیبال بازی میکردیم ...
اونوخت بابام میگه چراکه نه ..اصلا هممون یه هواییم تازه میکنیم . .
الان یه ساعته دارم به حافظم فشار میارم ببینم دقیقا تو کدوم جوب شهر منو پیدا کردن شاید یه سرنخی از پدرمادر واقعیم پیدا شد.... :|
دیدگاه  •   •   •  1392/02/27 - 21:59
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
این فروشگاه های اینترنتی دیگه شورشو دراوردن...
الان برام ایمیل تبلیغاتی زده بهترین هدایای روز پدر :
گوشت کوب برقی ، غذاساز چند کاره ،کباب پز هوشمند {-18-} بیچاره اون باباهای زن زلیلی که این هدیه هارو باید استفاده کنن {-18-}{-33-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/02/27 - 18:45
+6
roya
roya
در CARLO
امروز ناهار آبگوشت داشتیم

طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !

… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :

چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون

مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟

صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 12:02
+4
roya
roya
در CARLO
اقا پدرم یهو اومد تو اتاقم بهم گفت
تو که چشمات خیلی قشنگه...
تو که چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه
من یهو ذوق مرگ شدم تا به خودم اومدم دیدم دارم ماشین بابامو. لنگ میکشم نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم کاملا خر شدم
{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/26 - 11:51
+4
roya
roya
در CARLO
سلام مهربون وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد! دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود! نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ... فردا روز پدر بود. دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت : بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم. خدای من! حالا چکار کنم؟ همون طور که کاغذ دیواری رو از دور قوطی باز می کرد ، ذهنش مشغول اتفاق دیروز بود. در قوطی رو باز کرد. خالی بود! بازعصبانی شد و گفت : این که خالیه! و جواب شنید که : پره پدر! پر از بوس! باباجون چند ماهه هر وقت که می خوام بخوابم این قوطی رو محکم بغل می کنم و کلی بوس واسه تو می ذارم توش ، بوس هام رو ندیدی؟! پدر که خیلی شرمنده شده بود ، فکر می کرد چجوری باید رفتارهای غلطم رو جبران کنم؟ سه روز بعد ، دختر کوچولو در سانحه ای جونش رو از دست داد. و پدر موند و اون قوطی. شب ها قوطی رو محکم بغل می کرد و یکی یکی بوسه های خیالی رو از توش در می آورد و روی گونه هاش می گذاشت و پهنای صورتش رو اشک می پوشوند... ولی یادمون باشه تا عزیزامون هستند و هستیم ، رد عشق رو هم تو زندگی هامون ببینیم و بگذاریم.
دیدگاه  •   •   •  1392/02/25 - 16:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ