یافتن پست: #بابا

*vorojak*
*vorojak*
هی یاد بابا شاه بخیر...{-38-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 12:32
+4
tamanna
tamanna
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند* همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند* دیو هستند ولی مثل پری می پوشند* گرگ هایی که لباس پدری می پوشند*آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند* عشق ها را همه با دور کمر می سنجند* خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد* عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد - بابا ايول به من _
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 11:46
+7
مهسا
مهسا
دقت کردى وقتى بچه بدنيا مياد همه ميگن چقدر مامانيه ، صورتش چقدرمامانيه ، لبخندش چقدرمامانيه...
چه زماني ياد بابا مى کنند؟ وقتى پوشک بچه را بازمى کنند ميگن اى بابا این باز کارخرابی کرده !{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 00:28
+6
مهسا
مهسا
قبول دارین : 3 ساعت تو اتاق میشینی درس میخونی هیچکس نمیگه خسته نباشی ولی 1 ثانیه موبایلت رو بر میداری ببینی کی sms داده بابات میاد میگه : خسته نباشی!!!!{-39-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 23:47
+4
mah3a
mah3a
ای کاش حاجی فیروز های ما هم اون قدر دلشون شاد بود و در طول سال درآمد داشتن که مثل بابا نوئل ها / به جای گدائی کردن / هدیه می دادن / ای کاش ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 22:42
+5
مهسا
مهسا
کره خری از مادرش پرسید :من چطوری به دنیا امدم ؟ مامانش گفت :بابای خرت خر شد. عاشق من ماده خر شد. من خرم خر شدم عاشق اون نره خر شدم . اینطوری شد که خر تو خر شد و کره خری به در شد... والا{-51-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 22:30
+10
مهسا
مهسا
گرگه ميره درخونه شنگول ومنگول ميگه بازكنيد منم [!]ن ، خرسه مياد بيرون ميگه : تو دهن ما رو سرویس کردی ، اونا 10ساله از اينجا رفتن!
.
.
.
.حاالا همون گرگه میره در خونه شنگول و منگول در میزنه شنگول میگه کیه گرگه میگه منم [!]ن شنگول میگه برو گمشو بابا آیفون تصویری داریما{-39-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 22:19
+7
behzad
behzad
اي بابا من مجبورم؟!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 22:19
+5
☺SAEED☻
☺SAEED☻
دیگران را ببخش … نه به خاطرِ اینکه سزاوارِ بخشش اند … به دلیلِ اینکه: گورِ بابا شون !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:51
+6
شاهین
شاهین
از طرفه قلت املایی مخصوصه شادکردنه بچه هایی گل bia 2 uni


فتوالله واستاده بوده سر كوچه، هي اخ و تف مينداخته، باخودش ميگفته: نامرد عجب دست فرموني داشت! يك بابايي ازش ميپرسه: ببخشيد، ميشه بگيد چيكار ميكنيد؟ ميگه: طرف تو كوچه شيش متري با تريلي هيجده چرخ اومده بود ميخواست دور بزنه گفتم نميشه گفت: اگه شد چي؟ گفتم اگه شد بيا برين تو دهن من! ! نامرد عجب دستفرموني داشت!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:19
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ