یافتن پست: #بابا

mehrshad kabiri
mehrshad kabiri
چاه مکن بهر کســـــــــــی، خستــــــــه میشی :: ضرب المثـــــــل شــــــــــیرازی
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 22:22
+6
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
وقتی فیلم عروسیم رو از آخر به اول می بینم خیلی حال می ده
زنم حلقه اش رو در میاره می ده به من و می ره خونه باباش !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 21:08
+5
maryam
maryam
در پی اختلاف نظر در مورد اینکه شب چهارشنبه سوری 22 است یا 29. روز 22 اسفند یوم الشک و از 22 تا 29 اسفند هفته ی وحشت اعلام شد{-7-}
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 20:06
+6
mehdy
mehdy
دختر لره به ننه‌اش می گه ننه ای اسب سفید رویاها شیه. ننه‌اش می گه روله یه خر سیاهیه مث بابا خیر نیدت!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:55
+3
-1
maryam
maryam
قدقدقدا قدقدقدا قدقدقدا قدقدقدا افرين همينطوري ادامه بدي فرداتخم ميكني جوجه!
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:36
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم
[!] آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
27 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:10
+7
amir reza
amir reza
تقدیم به حدیث عزیزم
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 02:24
+2
amir reza
amir reza
{-23-}د
6 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 02:18
+2
ramin
ramin
به سلامتیه اون پسری که... 10سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت... 20 سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت.... 30 سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه...!!! باباش گفت چرا گریه میکنی..؟ گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید...! :(
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 01:17
+6
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
شده ام معادله ی چند مجهولی...
این روزها هیچکس از هیج راهی مرا نمی فهمد......!{-31-}
5 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 00:56
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ