sasan pool
طنز.اشعار طنز.در دیدگاه نگاه کنید.
M 0 R i c A R L0
يه آبادانيه با يه فرانسويه راه ميرفتن، فرانسويه مي گه: ما ايفل رو ۱ ماهه ساختيم، فلان جا رو ۲ ماهه، خلاصه، هي گفت و گفت تا اين كه آبادانيه چشمش به برج آزادي افتاد، يهو گفت: اي بابا، اين كه الان اينجا نبود!!!
M 0 R i c A R L0
يارو باباش مي ميره, بهش ميگن مراسم كي هست؟ ميگه ما مراسم نميگيريم , ميريم مشهد!!!
عسل ایرانی
چند شب پيش سالگرد ازدواج مامان و بابام بود.
اومدم تيريپ نمك بردارم، به بابام گفتم:
بابا اگه زمان برگرده به عقب، باز با مامان ازدواج ميكني؟
گفت: آره، ولي تو رو به دنيا نمياورديم!
sasan pool
خب به دلیل طولانی بودن داستان داستان را در قسمت دیدگاه میزارم.