یافتن پست: #بابا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


6 دیدگاه  •   •   •  1394/02/20 - 22:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وظیفه خودم میدونم که روز پدر را به :
پدر ژپتو
پدر پسر شجاع
پدر خوانده
پدر سوخته
پدرام اینا
پدر شعر پارسی
بابا لنگ دراز
باباطاهر عریان
باباقوری
نه بابا!
بیشین بینم بابا
ابوظبی
ابولهول
علی بابا
آق بابا
لیدی بابا
بابا نوئل
و در نهایت به پدرسلامتی و پدر و مادرکسی که در هیچ مکانی آشغال نریزد تبریک بگم !
روزتووووووووون مبارک فرشته های سیبیلو:))
دیدگاه  •   •   •  1394/02/15 - 18:57
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طرف پست گذاشته :
مرسی که شهریوریم....
.
.
..
.
.
.
..
باباش کامنت داده زیرش: خواهش می‌کنم وظیفه بود!! :|
دیدگاه  •   •   •  1394/02/15 - 18:25
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مردم منو می دیدن و میگفتن مخش تکون خورده
ولی من به مامانم میگفتم من دلم تکون خورده نه مخم
مادرم میگفت : گور بابای مخ، تو دلت دلت قد صد تا مخ می ارزه ..
به خدا گفت، به همین زمین قسم گفت.

" خسرو شکیبایی "
دیدگاه  •   •   •  1394/01/28 - 18:54
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



به مامانم میگم ناهار کی حاضر میشه ؟

میگه وقتی بابات بیاد

میگم کی بابا میااد

میگه وقتی غذا حاضر بشه ^_^

.
.
.

الان دارم فرق کلمات سفسطه و مغالطه و مباحثه و مصالحه

در منطق فیثاغورث روواسه شکمم توضیح میدم :|

امیدوارم هنگ نکنه
دیدگاه  •   •   •  1394/01/25 - 23:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
توجه کردیدتوخارج چقدبرنامه تفریحی میسازن ومردمو سرکارمیزارن بعدش کلی خودشون وبیننده هارو شادمیکنن.......حالاتوکشورخودمون سه چار نفرمیخواستن همچین کاری بکنن سه تاشون هنوزازبیمارستان مرخص نشدن اون خدابیامرز اخری هم دیروزچهلمش بود....اخه چرامااینقدرادمای بی اعصابی هستیم....بابابیایید باطبیعت اشتی کنیم><
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:39
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هیچ وقت از خودم نمی پرسم "حالا چی بپوشم"...!!!
خوب معلومه که نباید بپرسم آخه مگه غیر از لباس 4 سال پیش بابامو شلوار بچگی داداشم چیزی دارم؟
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:19
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند روز پیش با خانواده ام دعوام شد و از خونه فرار کردم...
تصمیم گرفتم چند تا آلبوم بدم بیرون تا خانواده ام بفهمن چه آدم مهمی هستم و قدرمو ندونستن...خلاصه قبل از اینکه شروع کنم آلبوم هامو بدم بیرون اول با گوشی موبایلم صدای خودمو ضبط کردم اما در کمال تاسف وقتی صدای ضبط شده خودم رو شنیدیم تازه فهمیدم چه دسته گلی به آب دادم...چند روزه افسردگی شدید گرفتم نمیدونم چکار کنم.
الانم تو پارک نشستم دارم براتون پست میفرستم...
جون من یکی تون برید جلوی در خونمون به بابام بگید منو تو خونه راه بده بگید غلط کردم...
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:15
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ت[!]روم بودم. یه دختره اومد خصوصی بهم گفت کجایی هستی؟
گفتم: تهران.
گفت: کجاش؟
گفتم: ازگل !
گفت: خیلی بیشعوری دارم باهات مودبانه حرف میزنم. کجای تهرانی؟
گفتم: ازگل بابا ازگل!
گفت: اولا ازگل نه و اسگل بعدشم اسگل خودتی بای.

من :| ازگل :| اسگل :| اسکل :| شهردار تهران :| اسکول :||
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:12
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وضعیت تو خونه ما طوری شده که سعی میکنم بعداز برادرم و بابام نرم دستشویی . دمپایی های دستشویی رو دو متر دور تر در میارن . بابا بخدا لگنم درد گرفت . هروقت میرم دستشویی باید صد وهشتاد بزنم تا به دمپایی برسم .بیچاره خواهرم که قدش کوتاهتره شیرجه میزنه والا بخدا
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:08
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ