یافتن پست: #بازی

سحر
سحر
احساسم را به دار آویختم ؛
منطقم را به گلوله بستم ،
لعنت به هر دو
که عمری بازی ام دادند ....
دگر بس است ؛
می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم ...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 18:16
+4
ali rad
ali rad
کاش دنیا


یکبار هم که شده


بازیش را به ما می باخت


مگر چه لذتی دارد


این بردهای تکراری برایش؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 17:14
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
برگه معافیت سربازی در 64 سال پیش
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 17:13
+4
alireza
alireza
سلامتی اون سربازی که ۵۵ دقیقه واستاد تو صف تلفن که ۳ دقیقــه با عشقش حرف بزنه، ولی هرچقد زنگ زد بازم پشت‌خطی بود ! {-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 13:00
+5
mina
mina
اشک تو چشام پر شد
::::::::::::::::::::::::::
به سلامتی اون مریضهایی که از همه چیز دل بریدن و در انتظار یک دعا و یک امین من و تو هستن ...
به سلامتی دستهای پینه بسته اون مردا و زنایی که سرشونو از خجالت خانواده هاشون پائین انداختند و تو دلشون نمیدونن به زمین بد بگن یا به زمان ...
به سلامتیه سربازی که الان دور از نامزدش سر پست وایسـاده ...
به سلامتی بچه هایی که از شوروشوق عید و خریدهاش قسمتشون حسرته ...
به سلامتی مادرایی که هنوز چش به راه لاله های بی نشونشون هستن ...
به سلامتی دلهای شکسته ، غرورهای خردشده ، اشکهای ریخته نشده ، ارزوهای در سینه مانده ، حرف های بر زبان نیامده ...
و به سلامتیه پدری که ساعتش رو میفروشـه تا واسه شب عید ماهی و سبزه بخره تا جلو زن و بچش شرمنده نشه...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 12:12
+5
sahar
sahar
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت............................
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 10:33
+7
sahar
sahar
حس غریبی ست دوست داشتن

وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن .....

وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد

ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده

به بازی اش میگیریم .....

هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر !

هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!....

تقصیر از ما نیست ...

تمامی قصه های عاشقانه

این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 10:29
+4
حمید
حمید
در SMS
دلم میخواد تاب بازی کنم میشه بیام تو ذهنت؟؟!! آخه شنیدم ذهنت تاب داره!{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 01:41
+5
sasan pool
sasan pool
عشق بازی به همین آسانی است .
که گلی با چشمی، بلبلی با گوشی، رنگ زیبای خزان با روحی ٬
نیش زنبور عسل با نوشی، کار همواره باران با دشت ٬
برف با قله کوه، رود با ریشه بید، باد با شاخه برگ، ابر عابر با ماه، چشمه ای با آهو ٬
برکه ای با مهتاب و نسیمی با زلف !
دو کبوتر با هم!
وشب و روز و طبیعت با ما.
عشقبازی به همین آسانی است . . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:09
+2
☺SAEED☻
☺SAEED☻
حوصله ات که سر میرود،با دلم بازی نکن!

من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام..!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 16:24
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ