یافتن پست: #بازی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دوره ی زندگی پسرای ایرانی:
4:1سالگی که از دخترا و حتی از مامانشون خجالت میکشن!
6:2سالگی که از دست بابایی شون در میر برای حموم!
8:3سالگی که دوست دارن با دخترای فامیل بازی کنن!
10:4سالگی که از ژیلت ده بار مصرف شده ی بابایی استفاده میکنن و فکر میکنن مرد شدن!
12:5سالگی که موهاشون رو سیخ میکنن!
14:6سالگی که به دخترا ذل میزنن!
16:7سالگی که ذات پلیدشون شروع به خود نمایی میکنه!
18:8سالگی که...یقشون رو تا کمر بندشون باز میذارن و یکی از گردن بندای مامی رو کش میرن و به گردن میندازن!
20:9سالگی که میفهمن جایی به نام پاتوق هست!
22:10سالگی که میخوان دختر کش بشن!آرایش میکنن .ابرو هارو دستکاری میکنن.موهارو بلند میکنن.دم اسبی هم میبندنش.آها! الان دختر کش شد
24:11سالگی که.....میرن پارتی!
26:12سالگی عاشق میشن!
28:13سالگی ظرف میشورن!
30:14سالگی کهنه ی بچه عوض میکنن!
32:15سالگی کم کم به شکل گاو صندوق در میان!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 16:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین اینایی که بعده تموم شدن فیلم ترسناک میگن:
بابا این مسخره بازیا چیه مسخرشو در اوردن این که ترسناک نبود ...


تا 2هفته شبا از ترسه اینکه لولو نیاد بخورتش میره زیر پتو |:
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 15:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

استادﺭﯾﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ ...
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ...
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ؟
ﮔﻔﺖ :
.
.
.
.
.
.
.
.
حفه شو بشین سره جات … ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺍﻻﻥ
۴ ﺗﺮﻣﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ
هیچی دیگه ، ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﺟﺰﻭﻩ ﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘم:| بی جنبه:|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 19:54
+4
mohsen
mohsen
به سلامتی دختری که خنده و شوخی ها و لوس بازی هاش... فقط واسه عشقشه با پسر غریبه شوخی نمیکنه، نمیخنده.. میدونه عشقش اذیت میشه با این کار...
سلامتیه اونایی که خودشون سنی ندارن ولی روزگار دلشونو پیر کرده...
به سلامتی پسری که وقتی پلیس گفت :"خانم کی باشن؟ "سرش رو بالا گرفتو گفت :"عشقمه، کجاباید بیام؟ "
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮﯼ ﺩﻭﺳﯿﺒﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺵ ﺑﺎﺻﺪﺍﻗﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺯﺍ، ﻧﻪ ﺁﺑﻤﯿﻮﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ١٠٠% ﻃﺒﯿﻌﯽ...! ک
دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 12:07 توسط Mobile
+10
xroyal54
xroyal54
دختر جان ؛
بالاخره یاد می گیری از یک دوستت دارمِ ساده، برای دلت یک خیالِ رنگارنگ نبافی...
که رابطه یعنی بازی و اگر بازیگری نکنی، می بازی... ...
که داستان های عاشقانه، از یک جایی به بعد رنگ و بوی منطق به خود می گیرند...
که سر هر چهار راهِ تعهد، یک هوسِ شیرین چشمک می زند...
یاد می گیری که خودت را دریغ کنی تا همیشه عزیز بمانی...
که آدم جماعت چه خواستن های سیری ناپذیری دارد...و چه حیله هایی برای بدست آوردن...
که باید صورت مسئله ای پر ابهام باشی، نه یک جوابِ کوتاه و ساده...
که وقتی باد می آید باید کلاهت را سفت بچسبی، نه بازوی بغل دستی ات را...
روزی می فهمی در انتهای همه گپ زدن های دوستانه، باز هم تنهایی...
و این همان لحظه ای ست که همه چیز را بی چون و چرا می پذیری با رویی گشاده و لبخندی که دیگر خودت هم معنی اش را نمی فهمی
دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 23:10
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی...
و محکم در آغوشم بگیــری ...
و شیطنت وار ببوسیم ...
و من نگذارم...

عشق من ...

بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 18:51
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اگه بارون باشه تو هم باشی ….
.
.
.
.
.
.
.

من می رم خونه از این قرتی بازیا خوشم نمیاد !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/24 - 22:38
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یکی نوشته بود: چقد شیرینه



وسطSMS شبانه خوابت ببره



صبح پاشی ببینی نوشته:



قربونت برم عشقم که خوابت برده...









منم یه شب وسطSMSبازی خوابم برد صبح



پاشدم دیدم نوشته: مردی ؟





دیدگاه  •   •   •  1392/09/24 - 08:34
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بچه خواهرم نشسته داره از اون فیلم خفنای ترسناک میبینه



بهش میگم:



نمیترسی اینارو نگاه میکنی؟



میگه : این ترسا آدمو بزرگ میکنه!







بعد اونوقت من هم سن این بودم وقتی فوتبالیستا میداد



وسط بازی که قطع میشد فک میکردم



الان اونا وسط بازی تو زمین چی کار میکنن؟

دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 19:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی

گفت حق است که با آتش ما دم سازی

گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود

گفت این سادگی توست که دل می بازی

گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟

گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی

گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را

گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی





دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 19:05
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ