یافتن پست: #بحث

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

شهریاری: فتح‌الله‌زاده باید سیستم مالی باشگاه را تغییر دهد/ استقلال با این وضعیت به جایی نمی‌رسد!






ادامه در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 16:20
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

قربانی: بازیکنان در حد اندازه‌شان ظاهر نشدند/ درست نیست درباره استقلال صحبت کنم





ادامه در دیدگاه


 


 


   

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 16:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز تو اتوبوس دوتا دهه هشتادی داشتن راجع به تهاجم فرهنگی با هم بحث میکردن!
منم زود صحنه رو ترک کردم!
میترسیدم از من نظر بخوان!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:14
+3
korosh
korosh
تکمیلی / رویانیان:خلعتبری 70 درصد با ماست/از عملکرد بازیکنان راضی نیستم






پرسپولیس نیوز :  مدیرعامل باشگاه پرسپولیس می گوید خلعتبری به احتمال 70 درصد پرسپولیسی است.


محمد رویانیان در گفتگویی صحبت های جالبی را درباره مسائل مختلف مطرح کرد که گزیده ای از آن را می خوانید.

* این که چند روز پیش گفتم قبل از آمدن به فوتبال نمی دانستم توپ فوتبال گرد است به اصطلاح و نوعی مساله در محاورات ایرانی است. نوعی تواضع بود.

* مانوئل ژوزه واقعا نامدار بود. او در 12 سال 23 جام گرفته بود. یعنی در هر سال 3 جام. زمانی که به پرسپولیس آمد در رنکینگ بهترین مربیان جهان در رتبه 101 بود. من در آن فصل بهترین بازیکنان را برای پرسپولیس گرفتم. به نوعی مقابل سایر رقبا بهترین ها را درو کردیم. مردم خودشان این مسائل را می دانند. با این حال در آن فصل با مانوئل برخورد بدی شد. او را زدند و نگذاشتند کار کند. ما هم دیدیم وضعیت اینگونه است تصمیم دیگری برای تیم گرفتیم. البته او ما را اذیت کرد، ما هم اذیتش کردیم و بالاخره رفت!

* یحیی گل محمدی یک فرد متفکر، زحمت کش و بی ادعاست. نتیحه خوبی هم با تیم گرفت. اگر نیم فصل اول 6 امتیاز از دست نمی دادیم قطعا سهمیه آسیا را می گرفتیم. فصل قبل علی کریمی دو ماه اخراج شد. بالاخره او بازیکن بزرگی است. همین موضوع تیم را دچار چالش کرد. از هفته دوم ژوزه را کوبیدند و گفتند به درد پرسپولیس نمی خورد. به نوعی به او از بیرون تیم حمله گازانبری کردند.

* من کاری به سکوها ندارم. مردم صحبت های ما را زیاد شنیده اند و دیگر از صدای ما حالشان به هم میخورد! آوردن برخی افراد در سکوها برای اینکه اهداف ما را در ورزشگاه پیاده کنند، در شان ما نیست. شما اگر با هواداران عمومی حرف بزنید و به آنها یکسان نگاه کنید، آنها هم به شما اعتماد می کنند. خداوکیلی فصل گذشته حق ما قهرمانی در جام حذفی بود. اما همه دیدند آن همه تماشاگر پس از باخت، چیزی نگفتند. ما با آنها ایجاد رابطه کردیم. اعتماد سازی بزرگترین سرمایه یک مدیر باشگاه است.

* زمان دنیزلی و استیلی دوازدهم لیگ شدیم حمایت کردند. پارسال هفتم شدیم باز هم حمایت کردند. چه اتفاقی افتاده که هواداران نتیجه گرا به دنبال مسائلی غیر از نتیجه است؟ برایشان مهم است که باشگاهشان ساخته شود، علمی شود، به بحث پایه توجه کند، اقتصادی شود و به یک وضعیت ممتاز برسد تا حدی که دلهره سالانه و نتایج سینوسی از بین برود. البته ما سال قبل از جام ناامید نبودیم اما در لحظات آخر قهرمانی را از دست دادیم. امسال هم من دچار چالش شدم. خودم گفتم که باید بروم اما رفتن من خوب مدیریت نشد. من گفتم دیگر ماموریتی در دولت ندارم. یکی دیگر را بگذارند تا من بروم. شما تصور کنید پرسپولیسی که جام حذفی را از دست داده بود، سرمربی اش استعفا داده بود، مهدوی کیا و کریمی از فوتبال خداحافظی کرده بودند، چه شرایطی داشت؟ مگر من که هستم که بمانم؟ اما کار کردن در آن وضعیت مردانگی می خواست و من این کار را کردم و تیم را برای فصل بعد بستم.

* قبلا گفته بودم که فقط تعریف سلطانی فر را شنیده ام. ولی الان هم می گویم که تسلط ویژه ای روی ورزش به خصوص فوتبال داشت. شنیدم چند سال پیش زمانی که [!] طبا مسئولیت ورزش کشور را در دست داشت، به استان مرکزی رفته که استاندار وقتش سلطانی فر بوده است. [!] طبا در جلسه دیده که اطلاعات ورزشی سلطانی فر خیلی زیاد است. با هم کل انداختند و سلطانی فر برنده شد!

* به هر شکل عباسی خدمات متعدد مدیریتی فراوانی داشت و در ورزش موفق بود. به نظر من در دوران عباسی بزرگترین اتفاقات ورزش ما افتاد. موفقیت های کشتی، والیبال، بسکتبال و فوتبال. به عباسی گفتم کاری ندارم چقدر در این موفقیت ها موثر بودی اما بی شک در طول مدیریت هیچ کس دیگری این عنوان ها تکرار نمی شود. خدا عباسی را دوست داشت. وزیر جدید هم متاسفانه رای نیاورد.اما شما بگویید ورزش جه باید بکند؟ اینها به ورزش لطمه می زند. به سلطانی فر گفتم برای انتقال خلعتبری به ما کمک کنید و به اطلاع دکتر [!] برسانید. او به من گفت ما میخواهیم کمک کنیم اما الان که نمی توانیم، هنوز راهروهای وزارات خانه را بلد نیستیم. شما پولش را بپردازید وقتی به پرسپولیس آمد ما به شما کمک می کنیم. اما الان او رای اعتماد نگرفته و همه چیز از اول باید انجام شود. تیم ملی هم نیاز به اردوها و بازی های تدارکاتی دارد اما وضعیت مشخص نیست. اینها ضرر است.

*خلعتبری در حال حاضر در ایران است. او 48 ساعت گذشته به اردوی تیمش در ترکیه رفت. پایش پیچ خورده بود و پزشکان عجمان اجازه دادند که برگردد. عجمانی ها قرار بود شب گذشته با نماینده ما یک جلسه داشته باشند. نماینده ما در راه دوبی به عجمان به ترافیک سنگین خورد و به ما گفت که تا یک ساعت دیگر هم به نشست با عجمانی ها نمی رسد. به همین خاطر قرار شد جلسه شنبه برگزار شود. البته ویزای من هم صادر نشد. به نظرم دست های پشت پرده ویزای من را صادر نکردند.

* باید درباره جذب خلعتبری حرف هایی به مردم بزنم. اینکه چرا او قبل از نامگذاری مجعول لیگ امارات به عجمان رفت. یا چرا محبور شدیم این مبلغ را بپذیریم. البته تیم ما مشکلی ندارد و همه بازیکنان می توانند یک خلعتبری شوند. اما دوست داشتیم امسال او را در تیم مان داشته باشیم. اما یک کارشناس گفت خلعتبری باید به خاطر بستن قرارداد با تیمی اماراتی تنبیه شود یا یک کارشناس بزرگ می گوید خلعتبری میتواند بدون فسخ قرارداد برای پرسپولیس بازی کند، هیچ مشکلی هم پیش نمی آید. آخر مگر می شود؟ ما بررسی کارشناسی کردیم. از نبی، تاج و ... . از کفاشیان خواهش کردم که ببینند قرارداد خلعتبری با عجمان قبل از نامگذاری مجعول بوده یا بعد از آن که کاملا مشخص شد قبلش بوده است. تازه می گویند رویانیان می خواهد 5 میلیارد از جیب خودش بدهد. آخر شما از کجا میدانید؟ چرا قضاوت بیخود می کنید؟ یک فرد خیر پیدا شده که به ما کمک می کند. شما چه کار دارید این فرد کیست؟ بگذارید تمام شود بعد توضیح میدهم. مطمئن باشید قانع می شوید. من اگر 5 میلیارد داشتم در پرسپولیس چه کار می کردم؟! به خاطر همین قضیه شب و روز علیه ما حرف می زنند. رقبای ما مثل استقلال و سپاهان دوست ندارند این بازیکن را به خدمت بگیریم، حق هم دارند.

* موضوع رفتن نکونام به امارات اصلا نباید مطرح می شد. چرا که آن زمان نام لیگ امارات تغییر پیدا کرده بود. من نکونام را خیلی دوست دارم. خودش هم میداند. تیموریان هم که قطر بود. نتوانست آنجا بماند و می خواست به ایران بیاید. همه نکونام و تیموریان را می خواهند. تازه چه کسی گفته این دو بازیکن استقلالی هستند؟ جواد یک سال رفته چون خانواده اش استقلالی هستند و آندو هم یک لژیونر است.

*من از بازیکنان تیم در چهار هفته قبل رضایت ندارم. نمی خواهم در کار دایی دخالت کنم اما من یک هوادار پرسپولیس و برحسب اتفاق مدیرعامل این باشگاه هستم. به نظر من بعضی بازیکنان ما اصلا در حد پرسپولیس نبوده اند. ما که تعارف نداریم. اگر نتوانم احساس هواداران را حس کنم که به درد ماندن در باشگاه نمی خورم. ما بالاتر از مردم نداریم و هر کاری می کنیم برای آنهاست. کسی که در پرسپولیس هست باید بازی اش در شان هواداران باشد. اگر نمی تواند بگوید من نمی توانم. از بازیکنی که مثل پسر من است انتظار دارم همه وجودش را بگذارد. اما میدانم که یکی از بهترین تیم های ایران را در پرسپولیس داریم. خلتعبری هم بیاید مشکلی نداریم.

* به احتمال 70 درصد خلعتبری می آید. تیم ما کامل است و دایی هم فردی است که خودش یک قهرمان بوده و یک تنه می تواند تیم را قهرمان کند. من امسال از او قهرمانی نخواسته ام. سه ساله با او قرارداد بسته ایم. به او گفتم سه سال دیگر در آسیا ما را قهرمان کن. باید سه سال تحمل کنیم دایی مربی باشد. چرا نباید به یک مربی ایرانی اعتماد کنیم؟

* علی کریمی را خیلی دوست دارم. او شاید یکی از بازیکنانی است که قبل از حضورم در فوتبال، خیلی دوستش داشتم اما او را برای تیم مفید نمی دانم. او هم باید پرسپولیس را دوست داشته باشد. کسی که تیم را دوست دارد سختی ها را تحمل می کند.

* یک جا به شوخی گفتم یک بازی 6 امتیاز دارد. بعد فردوسی پور در 90 گفت و ما را دست انداخت. این هم یکی از گله های من از فردوسی پور بود که برایش اس ام اس کردم و گفتم آخر مومن! من نمی فهمم که هر بازی 3 امتیاز دارد؟!

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 12:39
+5
-1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

عاری: پیروانی گفت مشکلی برای رفتن ندارد/ ‌از جابجایی نتیجه‌ای نگرفته‌ایم



ادامه در دیدگاه




1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 11:24
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

دوست داشتم روزی به بوفون گل بزنم!





ادامه در دیدگاه




1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 11:12
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشق اینم..................................پسرای دانشگامون همه این تیپین......{-7-}

56 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 00:30
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کسی که تو حرفاش زیاد میگه بیخیال بیشتر از همه فکر و خیال داره...فقط حال و حوصله ی بحث و صحبت دربارشون رو نداره...!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/18 - 22:50
+3
be to che???!!
be to che???!!

پس از كلي دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج كردم…ما همديگرو به حد مرگ دوست داشتيم 

 

سالاي اول زندگيمون خيلي خوب بود…اما چند سال كه گذشت كمبود بچه رو به وضوح حس مي 

 

كرديم…مي دونستيم بچه دار نمي شيم…ولي نمي دونستيم كه مشكل از كدوم يكي از ماست…

 

اولاش نمي خواستيم بدونيم…با خودمون مي گفتيم…عشقمون واسه يه زندگي رويايي كافيه…

 

بچه مي خوايم چي كار؟…در واقع خودمونو گول مي زديم…

 

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بوديم… 




تا اينكه يه روزعلي نشست رو به رومو گفت…اگه مشكل از من باشه …تو چي كار مي كني؟… 


فكر نكردم تا شك كنه كه دوسش ندارم…خيلي سريع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه 

 

چي خط سياه بكشم…علي كه انگار خيالش راحت شده بود يه نفس راحت كشيد و از سر ميز بلند

 

شد و راه افتاد…گفتم:تو چي؟گفت:من؟ 

 

گفتم:آره…اگه مشكل از من باشه…تو چي كار مي كني؟ 


برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شك داري؟…فرصت جواب ندادو گفت:من وجود تو

 

رو با هيچي عوض نمي كنم… 


با لبخندي كه رو صورتم نمايان شد خيالش راحت شد كه من مطمئن شدم اون 


هنوزم منو دوس داره… گفتم:پس فردا مي ريم آزمايشگاه… 


گفت:موافقم…فردا مي ريم… 


و رفتيم…نمي دونم چرا اما دلم مث سير و سركه مي جوشيد…اگه واقعا عيب از من بود چي؟…سر

 

خودمو با كار گرم كردم تا ديگه فرصت فكر كردن به اين حرفارو به خودم ندم… طبق قرارمون صبح

 

رفتيم آزمايشگاه…هم من هم اون…هر دوآزمايش داديم…بهمون گفتن جواب تا يك هفته ديگه

 

حاضره… يه هفته واسمون قد صد سال طول كشيد…اضطرابو مي شد خيلي اسون تو چهره

 

هردومون ديد…بااين حال به همديگه اطمينان مي داديم كه جواب ازمايش واسه هيچ كدوممون مهم

 

نيس… بالاخره اون روز رسيد…علي مث هميشه رفت سر كار و من خودم بايد جواب ازمايشو مي

 

گرفتم…دستام مث بيد مي لرزيد…داخل ازمايشگاه شدم… علي كه اومد خسته بود…اما كنجكاو…

 

ازمپرسيد جوابو گرفتي؟ 

 

كه منم زدم زير گريه…فهميد كه مشكل از منه…اما نمي دونم كه تغيير چهره اش از 


ناراحتي بود…يا از خوشحالي…روزا مي گذشتن و علي روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر مي

 

شد…تا اينكه يه روز كه ديگه صبرم از اين رفتاراش طاق شده بود…بهش گفتم:علي…تو چته؟چرا 

 

اين جوري مي كني…؟ 

 

اونم عقده شو خالي كرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چيه؟…من نمي تونم يه عمر 

 

بي بچه تو يه خونه سر كنم… دهنم خشك شده بود…چشام پراشك…گفتم اما تو خودت گفتي

 

همه جوره منو دوس داري…گفتي حاضري بخاطرم قيد بچه رو بزني…پس چي شد؟ 

 

گفت:آره گفتم…اما اشتباه كردم…الان مي بينم نمي تونم…نمي كشم… 


نخواستم بحثو ادامه بدم…پي يه جاي خلوت مي گشتم تا يه دل سير گريه كنم…و اتاقو انتخاب

 

كردم…من و علي ديگه با هم حرفي نزديم…تا اينكه علي احضاريه اورد برام و گفت مي خوام طلاقت

 

بدم…يا زن بگيرم…نمي تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراين از فردا تو واسه خودت…منم واسه 

 

خودم…دلم شكست…نمي تونستم باور كنم كسي كه يه عمر به حرفاي قشنگش دل خوش كرده

 

بودم…حالا به همه چي پا زده… 

 

ديگه طاقت نياوردم لباسامو پوشيدمو ساكمم بستم…برگه جواب ازمايش هنوز توي جيب مانتوام

 

بود… درش اوردم يه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو كنار گلدون گذاشتم…احضاريه رو

 

برداشتم و ازخونه زدم بيرون…توي نامه نوشت بودم: علي جان…سلام… 

 

اميدوارم پاي حرفت واساده باشي و منو طلاق بدي…چون اگه اين كارو نكني خودم ازت جدا مي

 

شم…مي دوني كه مي تونم…دادگاه اين حقو به من مي ده كه از مردي كه بچه دار نمي شه جدا

 

شم…وقتي جواب ازمايشارو گرفتم و ديدم كه عيب از توئه…باور كن اون قدر برام بي اهميت بود كه

 

حاضر بودم برگه رو همون جاپاره كنم… اما نمي دونم چرا خواستم يه بارديگه عشقت به من ثابت

 

شه… توي دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز 


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 00:28
+3
saman
saman
در CARLO

مدرسة ما: پایگاه جهنمی


خروج از مدرسة: فراراز آلکاتراس


دیدن مدیر از دور: شبحی در تاریکی


نمرة بیست: افسانهآه


مدیرمدرسه: مرد 6 میلیون دلاری


شوخی با مدیر: بازی با مرگ


روز دادن کارنامه:حادثه در تونل کندوان


امتحان: شاید وقتی دیگر


روزی که معلم به کلاسنمی­آید: بوی خوش زندگی


اخراج از کلاس: یک بار برای همیشه


نمازخانة دبیرستان:قطعه ای از بهشت


امتحان پایان ترم: قلب­ها برای که می­تپد؟


پیام متقلب برای دیگران: چشم­هایم برای تو


راهی برای متقلبان:جیب­برها به بهشت نمی­روند


آنتن مدرسه: جاسوس سه جانبه


جای سیلی معلم: دایرةسرخ


صفرهای پشت سر هم: برج مینو


اعتراض برای نمره:شلیک نهایی


زنگ ورزش: المپیک دربازداشتگاه


شورای دبیران: جنگ نفتکشها


ناظم: پلیسآهنی


کنکور:بالاتر از خطر


دیدن معلم از دور: سایة عقاب­ها


نگاه معلم: بگذارزندگی کنم


دانشگاه: سرزمین آرزوها


خارج از مدرسه: آن سویآتش


بحث بامدیر: فریاد زیر آب


شاگرد اول کلاس: پرندة کوچک خوشبختی


پای تخته: لبةتیغ


منفی­های پشت سر هم: گلوله­های بی صدا


اولین دانش آموزی کهمعلم از او درس می­پرسد: قربانی


وراجی سر کلاس: مجوز مرگ


آخر کلاس: بهشتپنهان


مبصرکلاس: افعی


بوی جوراب بچه­ها: عطر گل یاس


دبیران مدرسة ما:تبعیدی ها


اخراج از مدرسه: می­خواهم زنده بمانم


دفتر دبیران: خانه ارواح


نمرة ده: شانسزندگی


اتاقورزش: جزیرة آدم خورها


سال آخر دبیرستان: سال­های بی­قراری


ساختمان مدرسه: آسمانخراش جهنمی


اخراجی­ها:بینوایان


رفتن به دانشگاه: هدف سخت


دفتر مدیر: کلبةوحشت


صاحباننمره زیر ده: سربداران


کیف­های دانش آموزان: محموله


ظرفیت نیمکت­ها: دونفر و نصفی


سوسک در کلاس: انفجار در اتاق عمل


کلاس خصوصی: وعدهپنهان


زنگادبیات: نان و شعر


دفتر ناظم: محکمة عدالت


حالت دانش آموز هنگامپاسخ دادن: زرد قناری


دانش آموزان رشتة ریاضی: سوته دلان


رفتار مشاور مدرسه بادانش آموزان: عاشقانه

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 15:28
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ