یافتن پست: #بخند

مهسا
مهسا
آدم های ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند...
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد!
عمرشان کوتاه است
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان می زند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد!
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب "آدمیت" می دهند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:59
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
خودش ، 10 دقیقه پیش
دلشوره مرانداشته باش!
اینجا هم اتاقی من حسرت توست،
رنج میخورم،
اشک مینوشم،
من خوبم!میدانم باحسرتت چگونه تاکنم! فقط برایم بنویس:
هنوز هم لبخندمیزنی؟
.H.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:29
+8
saman
saman
در CARLO
ببین این رنج و سختیها برای تو چه اسونه

دل سنگت ولی از عشق چرا چیزی نمیدونه؟

شراب خانگی دیگه به عشق تو شدست مرهم

برو پیمانه را خون کن که قلبم پر شدست از غم

حالا پیمانه پیمانه غم عشقت سرازیره

در این ثانیه ی اخر دلم پای تو میمیره

بی تو ای واپسین عشقم همه دنیا چه بی رنگ است

فراقت را تحمل نیست چرا اخر دلت سنگ است؟

شبی با تو سحر کردن می ارزد بر همه شبها

بیا ای که غم عشقت شده زیباترین غمها

بیا یک بوسه مهمان کن دل بی هم صدایم را

در این شبهای تنهایی ستاره شو هوایم را

بی تو من غرق تنهایی به لبخند تو اندیشم

به ان ثانیه که رفتی واسه همیشه از پیشم

حالا اغوش من بی تو چه سرد و از تو بیگانست

خداحافظ دگر بی تو تمام هستی افسانست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 15:14
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
میکنم تورو....تو هر خودم..من عاشق همین تو شدم.........چشمای خیستو رو من ببند.......من می کنم حالا برام ........
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 00:58
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
حالم خوب است ، اما دلتنگ آن روزهای شده ام که میتوانستم از ته دل بخندم ! {-60-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 23:21
+7
saman
saman
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی،می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها روبردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"بقال با تعجب پرسید:چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما ازمشت من بزرگتره!

نتیجه گیری....

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم
جمع نیس که بدونیم ومطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 15:26
+4
sahar
sahar
یاد بگیرید روزتان را با یک لبخند و گــور پدرِ بعضیا آغاز کنید . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 12:40
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
نزار دوريت بشه عادت . . . ! همين حالا ، يكم ديره . . . ! نگاهت ، طرح لبخندت ، داره از ياد من ميره . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 15:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
پسری که این سر شهر میکوبه میاد دنبال تو،
پسری که بدون ترس ومحکم،همه جا دستاشو دورت حلقه میکنه،
پسری که دستات رو تو چراغ قرمز خیابونا محکم تر میگیره،
پسری که تو بیرون رفتن های دست جمعی ساکت تر از همیشه است،
پسری که وقتی داری حرف می زنی تو صورتت لبخند میزنه،
پسری که موهاتو از جلوی چشات میزنه کنار،
پسری که وقتی تو خودتی قلقلکت میده؛
این پسر نیست،این دیوثه :))
بس که با این و اون بوده حرفه ای شده،گردنشو بزن
زیادی هم احساساتی نشو :)))
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 15:30
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
حــالَـمـ פֿــوبـــ ـ ـ اَسـتــ امــّـاבلمـ ـ ـ تَنـگِ آטּ روزهــــایــے شُــבه.. ڪہ مے توانستمـ از تــَہ בلـــ ـ ــ بِـפֿــــنـבمـــــ ...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 18:29
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ