یافتن پست: #بخند

aB'Bas S
aB'Bas S
اعتراف

با او رابطه داشتم
تنها بودم
او هم تنها مانده بود
هر دو خسته بودیم
من از زمین
او از آسمان
قرارمان نیمه شب بود
پشت پنجره آمد
باورت نمی‌شود
به من لبخند زد
خیلی زیبا
فوق العاده زیبا بود

یادم آمد
شب چهاردهم بود
و
او
کامل ِ کامل
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 18:28
+5
hadith
hadith
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 00:23
+7
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
من یاد خوش دوست به دنیا ندهم ، لبخند خوشش به حور رعنا ندهم ، گر یاد کند مرا هرازگاهی چند ، گرد رخ وی به چشم بینا ندهم.
{-35-}{-41-}{-35-}{-41-}
3 دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 16:20
+3
حمید
حمید
در SMS
خدا پس از افريدن غضنفر لبخندي زد و به پيامـبر فرمـود ؟ هذا سـوژه امـتي
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 14:46
+3
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
تلفن همراه پيرمردى
كه توى اتوبوس
كنارم نشسته بود
زنگ خورد...
پيرمرد به زحمت تلفن
... را با دستهاى لرزان از
جيبش درآورد، هرچه
تلفن را در مقابل
صورتش عقب و جلو
كرد نتوانست اسم
تماس گيرنده را
بخواند...
رو به من كرد و گفت،
ببخشيد ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،
"همه چيزم"
پيرمرد: الو، سلام عزيزم...
يهو دستش را
جلوى تلفن گرفت و
با صداى آرام و
لبخندى زيبا و قديمى
به من گفت،
همسرم است..{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 13:42
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار....
به اندازه یک نگاه...
به اندازه یک لبخند....
تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 12:00
+4
مهسا
مهسا
بچه : بابا من برای چی بدنیا اومدم ؟ بابا : تو بدنیا اومدی تا زیباییهای این دنیا رو ببینی ، عاشق بشی ، بگی ، بخندی ، محبت کنی ، لذت ببری ... بچه : بابا ؟ بابا : بله ! بچه : ببند{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 01:49
+6
parnian
parnian
در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مثل آرامش بعد از یک غم..
مثل پیدا شدن یک لبخند..
مثل بوی نم بعد از باران..
در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مــن به آن محتاجم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 14:26
+3
vahid lahiji
vahid lahiji
When you were born, you were crying
And everyone around you was smiling
Live your life so at the end
You’re the one who is smiling and everyone
Around you is crying

وقتی که به دنیا آمدی، تو گریه می کردی
و اطرافیانت لبخند به لب داشتند
آنگونه باش که در پایان زندگی
تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری
و اطرافیانت گریه می کنند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 11:11
+3
حمید
حمید
یادته یه روز بهم گفتی : هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که

نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چی

؟ گفتی : اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمونم گریش می گیره ... گفتم :

یه خواهش دارم . وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار .

گفتی : به چشم ... حالا امروز من دارم گریه می کنم اما آسمون نمی

باره ... تو هم اون دور دورا ایستادی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 01:48
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ