یافتن پست: #بعدی

☺SAEED☻
☺SAEED☻
YE HOZUR GHIAB KONIM ?
76 دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 19:58
+7
Saman Mlh
Saman Mlh
احساسات نسبت به نفر قبلیت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1.خیلی باحاله،انده خندست
2.خجالت می کشم ازش
3.دوستش دارم !
4.دوست دارم بخورمش
... ... ... 5.اصلا دوسم نداره
6.حالا چی می شد یکی دیگه قبل ما میومد ؟
7.نفر بعدی لطفا !!
8.می خوام بزنمش
9.خیلی باهوشه
10.با شخصیته
11.خسته کنندست
12.غمگینه
13.زیر آب زنه
14.خیلی وحشتناکه
15.لوس و بی مزه
16.خیلی دوست داشتنیه
17.اه بازم این اومد
18.وای چقدر فک می زنه این
19.من نخوام اینو ببینم باید کیو ببینم
20.نمیشه بگم . شششش . . . . . . . ..!! !
21.خیلی مهربونه
22.دلم می خواد اددش کنم دوسم داری؟
23.بچه با نمک و خوبیه
24.بابا باور کن چاکرم
25.می خوام بکشمش
26.وای چقدر پولداره
27.ترسناکه
28.سرسام گرفتم از دستش
29.تو کی هستی؟
30.حرف مفت زیاد میزنه
31.چی بگم والا...
32.مهربونه
33.خشنه
34.کرکره خندست
35.باهوشه
36.عجب جیگریه ها.. .
37.حوصلشو ندارم
38.با من دوست میشی؟
39.خیلی بدی
40.هنوز بچه ای
41.با من ازدواج می کنی؟
42.تورو خدا با من دوست شو
6 دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 17:18
+4
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دیشب مثه بچه آدم دراز کشیده بودم جلو تلویزیون داشتم فیلم بـــِزَن بــــِزَن میدیدم ....
یهو بابام اومـــد یدونه محکم زد تو ســـرَم : 0
میگم خو برا چی میزنی ؟؟؟
میگه : میخواستم احساس کنی جـلوی اِل سی دی سه بعدی خوابیدی :-/

... خداییش ماجراها دارم با این بابام : )
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:40
+5
ashkan
ashkan
از[!] میپرسن: درزلزله بم چقدرکمک مالی کردی؟ میگه والا اون موقع دستم تنگ بود انشاالله زلزله بعدی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:04
+4
-2
ashkan
ashkan
به غضنفر میگن عروسی پسرت كی هست ؟

میگه : این دوشنبه نه ، چهارشنبه بعدی
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 22:53
+8
-2
mah3a
mah3a
رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:
سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 22:16
+6
mah3a
mah3a
نشستیم داریم فیلم اکشن میبینیم یه دفه داییم یه لگد محکم بهم زد . میگم چرا میزنی ، میگه خواستم حس ال ای دی سه بعدی بهت بدم که جلو دوستات احساس حقارت نکنی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:43
+5
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
سیگار بعدی را روشن میکنم
کامی از لبش میگیرم
بجای لبهایی که چندی است نبوسیده ام
انگشتانم بوی تند سیگار میگیرند
همان انگشتانی که همچو باد
جنگل موهای تورا نوازش میکردند
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس…
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را میسوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی …
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:24
+6
hadith
hadith
یادتان باشد عشق بعدی را قبل از مصرف ، خوب تکانش بدهید تا خاطراتش بریزد...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:29
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ