دلم محتاج مرحم نیست که از بی دردی میترسه
برایه گفتنه از عشق هنوزم تنگه این عرصه
سلام گرم مو اینجا ندادن پاسخی هرگز
چه درد نا جوون مردی میرم من بی خداحافـــــــظ.........
یه جفت جوراب داشتم, خیلی باهم معاشرت داشتیم! توی دوران اوج رابطه مون یه لنگه اش گم شد...امروز کشومو ریختم بیرون, یهو دیدم اون تــَــه زُل زده تو چشمام!! گفتم : کجا بودی لوتــــــــــی؟!؟!؟ گفت : باس یه مدت با خودم خلوت می کردم, ولی تمام این مدت بوی تو رو می دادم... ... بــــــوییدمش... همون لحظه فهمیدم خیلی مــَــــــــــــــــــــــرده! ... سنگم بود با اون بو باید پودر میشد تا الان..
بگو چه مخدری بود در بودنت ... كه اينهمه نبودنت را درد ميكشم ...! دیوانه ام می كند ...! فكر اینكه .. زنده زنده .. نیمی از من را .. از من جدا كنند ! لطفا ... تا زنده ام بــــــــــــــــــمان...
دل استــ ديگر خستــه ميشود ... بي حوصله ميشــود ... از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ از اين قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضيــح ازکلماتــــي که رابـــطه ها را به گند ميکشـــد از اينـــ همه مهربانيــ کردن و نا مهرباني ديدنــ , از ســـــــــــــنگ صبور بودن و آخــــــــــــر هم مُهر ســـــنگ بودن خوردنـــــــ از زهــــــر حرفـــ هايي که تــــــا آخر عمـــــــر آدم را مـــــــي آزارد ... خســــــــــــته ام ... کـــــــــــــآش مـــيــشـد خـــــودمـــو يـــہ جـــــآيي جـــــآ بـــذارم... و بـــرگـــردم بــبــيـنــم ... ديــگـہ نـيــســتــم
آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/05/2 - 01:21]