یافتن پست: #بی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی جالبین واقعا
تعداد مدیران سایت از تعداد بازدید کنندهای بیشتره هر روز
یعنی مدیر شدین فقط که مدیر باشینا ی وقت ی سر نیایین بزنین خدایی نکرده{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/27 - 12:07
+2
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
4 سالگی = مامان همه چی‌ بلده
10 سالگی = مامان خیلی‌ چیزا بلده
16 سالگی =مامان همه? همه چیرو بلد نیست
18 سالگی =مامان هیچی‌ بلد نیست من بهتر می‌دونم
22 سالگی =مامان کیه ؟
26 سالگی =مامان طرز فکرش مال قدیماست
30سالگی =مامان احتمالا میدونه
35 سالگی =قبل از اینکه تصمیم بگیریم ،از مامان سوال می‌کنیم
40 سالگی =من از خودم می‌پرسم که مامان تو این موقعیت چی‌ فکر میکنه و چطور رفتار می‌کنه

70 سالگی = چقدر دوست داشتم الان می‌تونستم از مامانم بپرسم..

قدر مادرا رو بدونیم قبل از اینکه دیر بشه
14 دیدگاه  •   •   •  1394/11/25 - 11:15
+4
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
{-26-}
8 دیدگاه  •   •   •  1394/11/19 - 10:52
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شاید نفسم دلیل بودنم باشد

اما بی شک..

تو تنها دلیل همین نفسی
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 15:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه یا مدلن
یا سيکس پک دارن
یا شاخن
یا دافن
فک کنم فقط من پَلَشتم
همه این اسکلا که بیرون میبینین منماااا
همشون منم.. یه عالمه من
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 15:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طرف عکسشو رو بشکه نفت بزنن اقتصاد دنیا خراب میشه...
اونوقت پست گذاشته من همان ماه گم گشته ام که برایه رسیدن بهم شاتل نیاز داری!
آخه لامصب برا تو شاتل میخواییم؟؟؟؟؟
یه پو دارم داره از گشنگی میمیره یکی بیاد غذا بده بهش :|
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 14:52
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به اونایی که عجله دارن فارغ التحصیل شن یادآوری کنم که عزیزم بیرون که کار نیست ، باور کن خونه هم هیچ خبری نیست !










همون دانشگاه بمون حداقل هر کی پرسید چیکار میکنی بگی دانشجو هستى
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 14:47
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
الکی مثلا سلام
7 دیدگاه  •   •   •  1394/11/17 - 16:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو رو به خدا برای من مواظب خودت باش
گریه نکن اروم بگیر به فکر زندگیت باش
قصه ام میشه اگر بفهمم داری قصه میخوریی
شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون
عاشقتم این رو بدون
دلم گرفته میدونی؟
از هم جدا کردنمون
دل نگرونتم همش
اگر خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر همه خوبیات ببخش
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 20:47
+1
مرتضی
مرتضی
زود قضاوت نکنید








زود قضاوت نکنید

روزی مردی همراه با همسرش برای پیاده روی به خیابان رفتند
آنها در خیابان قدم می زدند که ناگهان چشم مرد به این نمای اعجاب انگیز افتاد ،
بلافاصله دست زن را رها کرد و به جستجوی موبایلش شتافت
زنش که شاهد این صحنه بود چند روزی با او قهر کرد و به صحبت با او ننشست ؛
تا اینکه بالاخره روزی بطرف او آمد و از او پرسید :
« چه ضرورتی داشت که تو اینقدر تمایل داشتی که اون عکس رو بگیری؟
او جواب داد : « عزیزم ، چند بار برای تو پیش میاد که سگی رو در حال رانندگی ببینی؟
پ.ن:<< سگه>> اون گوشه س زوووود قضاوت نکنیــــــــــــــــــــد:))







دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 10:21
+2
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ