♥ نگار ♥
وضعیت تو خونه ما طوری شده که سعی میکنم بعداز برادرم و بابام نرم دستشویی . دمپایی های دستشویی رو دو متر دور تر در میارن . بابا بخدا لگنم درد گرفت . هروقت میرم دستشویی باید صد وهشتاد بزنم تا به دمپایی برسم .بیچاره خواهرم که قدش کوتاهتره شیرجه میزنه والا بخدا
♥ نگار ♥
اول عشق بود = علاقه شدید قلبی
بعد شد عجق = علاقه جدید قلبی
جدیدا بهش میگن عچق = علاقه چندم قلبی ؟
♥ نگار ♥
*Irancell*
بعضیا واسه یه لایک هزار تا دروغ می بافند
خوب برادر من ، خواهر من یکم صداقت
به نام خدا
مصطفی هستم
این پست رو صفراً(صرفاً)برای کسب لایک گزاشتم
.
.
.
.
الکی شماهم لایک کنین مثلاً هنوز صداقت تو کشورمون بی ارزش نشده
♥ نگار ♥
پسره تو خارج زندگی میکنه یه عکس از برگه اسم فامیل گذاشته نوشته یادش به خیر ایران بودیم از اینا بازی میکردیم.
خب بیشعووور میدون آزادی که نیس اونجا نباشه؛یه تیکه کاغذه دیگه
بازی کن همونجا!!!
♥ نگار ♥
شاید روزی آنقدر دلم برایت تنگ شود،
که چشم هایم را ببندم بر آنچه گذشت؛
بر آن همه روزهای خوش که روزی برایم حکم نفس داشت،
و بگذرم از آن همه خوبی...
آنقدر بد شوم که دیگر نگران روزگارت نباشم،
♥ نگار ♥
اشک تو چشمات وقتی حلقه بست
وقتی حس کردی یه جا قلبت شکست
وقتی روز لعنتی کوتاه بود
هر زمان حس کردی آبان ماه بود..
وقتی گوش باد و بارون تیز شد
زندگی کردن ملال انگیز شد
کاسه ی صبرت اگه لبریز شد
آخره اسفندتم پاییز شد..
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
وقتی سیل اومد و دنیاتو گرفت
پیش چشمت یه نفر جاتو گرفت
وقتی بیخوابی امونتو برید
وقتی کارت به همینجاها کشید
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
♥ نگار ♥
عشق های امروزی
بی نام
قابل انتقال به غیر
و معاف از احساس میباشند...
♥ نگار ♥
داغ ترین آغوش ها را از تنت و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت بیرون بکشم به تلافی تمام روزهایی که...
می خواهمت و نیستی