یافتن پست: #تبسمی

saman
saman
در CARLO
گهواره ام را تاب بده
این روزها نا ارام شده ام

بوسه بارانم کن

و تبسمی از سر شوق

پیشانی دنیا بلند است

موهایم را بباف که دلم برای دستانت تنگ است

اه خدایا

تاب بده گهواره ام زمین را

ارام و قرار ندارم انگار این روزها به تو هم ایمان ندارم

تاب بده گهواره ام را

ارامم کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 10:48
+2
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
تمــآمــ ترآنـ ه هآم یآد توستــ و تمـآمــ نفس هآیمــ خلآصـ ه در نفس هآیـ تــو ...

ایــ زلآل تر از و پآکــ تر از آیینـ ه بـ ه وجود پر مهــر تــو می بآلمــ ...

و تــو رآ آنگونـ ه کـ ه می خوآهی دآرمــ ...

ای پرنـده خیــآلمــ بآ یآد تــو بـ ه اوج آسمــآنــ هآ پرخوآهد گشــود...

و زیبــآییتـــ رآ بـ ه رخ خوآهـد کشــید ...

از تـو مرآ کآفیستـــ کـ ه از هیــچ بـ ه همـ ه چیز برســمـ
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 14:32
+6
از خدا صدا نمی رسد!
ای ستاره ها، که از جهان دور،
چشمتان به چشم بی فروغ ماست!
نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید؟
این غبار محنتی که در دل فضاست،
این دیار وحشتی که در فضا رهاست،
این سرای ظلمتی که آشیان ماست،
در پی تباهی شماست!
گوشتان اگر به نالۀ من آشناست
از سفینه ای که میرود به سوی ماه،
از مسافری که می رسد ز گرد راه؛
از زمین فتنه گر حذر کنید!
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاه است!
ای ستاره ای که پیش دیدۀ منی!
باورت نمی شود که در زمین
هر کجا، به هر که می رسی
خنجری میان مشت خود نهفته است
پشت هر شکوفۀ تبسمی
خار جانگزای حیله ای شکفته است!

آن که با تو می زند صلای مهر،
جز به فکر غارت دل تو نیست.
گر چراغ روشنی به راه توست،
چشم گرگ جاودان گرسنه ایست!
ای ستاره، ما سلاممان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است.
در زمین زبان حق بریده اند
حق، زبان تازیانه است.
وان که با تو صادقانه درد دل کند
های های گریۀ شبانه است!

(فریدون [!])
ادامه دارد ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:32]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:11
+6
sasan pool
sasan pool
ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺮﮒ ﻣﻠﺘﯽ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﻗﻨﺎﻋﺖ،ﺑﯽ
ﻋﺮﺿﮕﯽ ﺭﺍ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ
ﺍﯾﻦ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺣﮑﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﺪ
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 17:13
+3
ebrahim
ebrahim
کاش کودک بودم ...
تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود
ای کاش کودک بودم...
تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم
ای کاش کودک بودم...
تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/27 - 20:23
+1
elahe
elahe
درد من تنهایی نیست بلکه مرگ ملتیست که گدایی را قناعت - بی عرضگی را صبر - و با تبسمی بر لب این زندگانی را حکمت خداوند می نامند
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:25
+1
صفحات: 1 2 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ