یافتن پست: #ترم

melika
melika
چپکییییییییی


هنگامی که میخوایم کسی رو ستایش کنیم ؛
عجب نقاشیه نکبت ...
چه دست فرمونی داره توله سگ ...
چه صدایی داره کثافت ...

چه گیتاری میزنه ناکس ...
استاده کامپیوتره لامصب ...

عجب گلی زد بی وجدان ...

بی شرف خیلی کارش درسته ...
دوستت دارم وحشتناک ...
هنگامی که میخوایم ناسزا بگیم یا نیش و کنایه بزنیم ؛
برو شازده ...!
چی میگی مهندس ...!؟
آخه آدم حسابی ...!
دکتر برو دکتر ...!
چطوری آی کیو ...!؟
به به! استاد معظم ...!

کجایی با مرام ...!؟

آقای محترم ...!


 

دیدگاه  •   •   •  1392/09/30 - 21:21
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
#وقتي امشب يه دقيقه بيشترميخوابيم:d
2 دیدگاه  •   •   •  1392/09/30 - 09:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم
پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !
من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..
یـادت نمی آید؟
من همانـم
حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ..




دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 16:57
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.


مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم.


 


 در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این


 


 فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.



فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست


 


 نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ … نه


 


نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:



- عمو… میشه کمی پول به من بدی؟



فقط اونقدری که بتونم نون بخرم.



- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست… باشه برات می خرم.
صندوق پست الکترونیکی من پر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.
عمو …. میشه بگی کره و پنیر هم بیارن؟
آه یادم افتاد که اون کوچولو پیش من نشسته.
- باشه ولی اجازه بده بعد به کارم برسم. من خیلی گرفتارم. خب؟
غذای من رسید. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کند.وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست.
بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.
آنوقت پسرک روبروی من نشست.
- عمو … چیکار می کنی؟
- ایمیل هام رو می خونم.
- ایمیل چیه؟
- پیام های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستن.
متوجه شدم که چیزی نفهمیده. برای اینکه دوباره سئوالی نپرسد گفتم:
- اون فقط یک نامه است که با اینترنت فرستاده شده.
- عمو … تو اینترنت داری؟
- بله در دنیای امروز خیلی ضروریه.
- اینترنت چیه عمو؟
- اینترنت جائیه که با کامپیوترمیشه خیلی چیزها رو دید و شنید. اخبار، موسیقی، ملاقات با مردم، خواندن و نوشتن، رویاها، کار و یادگیری. همه این ها وجود دارن ولی در یک دنیای مجازی.


- مجازی یعنی چی عمو؟
تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم.
- دنیای مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی رو لمس کرد. ولی هر چی که دوست داریم اونجا هست.رویاهامون رو اونجا ساختیم و شکل دنیا رو اونطوری که دوست داریم عوض کردیم.


- چه عالی. دوستش دارم.
- کوچولو فهمیدی مجازی چیه؟
- آره عمو. من توی همین دنیای مجازی زندگی می کنم.
- مگه تو کامپیوتر داری؟


- مادرم تمام روز از خونه بیرونه. دیر برمی گرده و اغلب اونو نمی بینیم.
- نه ولی دنیای منم مثل اونه … مجازی.
- وقتی برادر کوچیکم از گرسنگی گریه می کنه، با هم آب رو به جای سوپ می خوریم
- خواهر بزرگترم هر روز میره بیرون. میگن تن فروشی میکنه اما من نمی فهمم چون وقتی برمی گرده می بینم که هنوزم هم بدن داره.
- و من همیشه پیش خودم همة خانواده رو توی خونه دور هم تصور می کنم.
یه عالمه غذا، یه عالمه اسباب بازی و من به مدرسه میرم تا یه روز دکتر بزرگی بشم.


- پدرم سالهاست که زندانه
- مگه مجازی همین نیست عمو؟


قبل از آنکه اشکهایم روی صفحه کلید بچکد، نوت بوکم را بستم.


صبر کردم تا بچه غذایش را که حریصانه می بلعید، تمام کند. پول غذا را پرداختم. من آن روز یکی اززیباترین و خالصانه ترین لبخندهای زندگیم را همراه با این جمله پاداش گرفتم:
- ممنونم عمو، تو معلم خوبی هستی.


آنجا، در آن لحظه، من بزرگترین آزمون بی خردی مجازی را گذراندم. ما هر روز را در حالی سپری می کنیم که از درک محاصره شدن وقایع بی رحم زندگی

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:56
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو یه پسری!
اگه برام غیرتی نشی
اگه روم حساس نباشی
اگه ته ریش نداشته باشی
اگه باهام مهربون نباشی
اگه بهم اخمای کوچولو نکنی
اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو
اگه دستمو محکم نگیری
اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت
اگه سر به سرم نذاری
اگه قربون صدقم نری
اگه نگرانم نشی
اگه بهم نگی عروسک من
اگه نگی من مهمم که میگم خوبی
اگه ...
اون موقع که من دیگه دیوونه و عاشقت نمیشم
من عاشق اینم که تو یه مرد کامل باشی!مرد من!
اممما!!!ا
من یه دخترم
اگه خودمو لوس نکنم
اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم
اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم
اگه از نظر دادنات خوشحال نشم
... اگه به خاطر تو به خودم برسم
اگه سر به سرت نذارم
اگه برات گریه نکنم
اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی
اگه بهت نگم آقامون
اگه برات مظلوم بازی درنیارم
اگه از سرو کولت نرم بالا
اگه برات عشوه نیام
اگه گوشتو نپیچونیم و نگم تو فقط مال منی
اگه ناغافل دستاتو نگیرم
اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم
اگه لج بازی نکنم
اگه...
اونوقت توام دیوونه و عاشق من نمیشی تا اونکارارو برام بکنی!
تو من رو خانوم میخوای!
خانوم تو
من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!
تو صلابت نگه دار من لطافت
من نجابتمو نگه دارم توام نگاهتو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
من بهترین دختر واسه تو!
تو بهترین پسر واسه من!


8 دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 16:46
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بیاااا دوری کنیم از درس
بیاااامشروط بشیم کم کم
بیاااا با درس تو بدتر شوووووو
بیاااا این ترم تو رد شوووو
رد شوووو
ببین گاهی یه وقتایی دلت میگیره از استاد
نه میخوابم نه بیدارم
از این نمرات من پیداست
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 15:09
+4
mohammadsh91
mohammadsh91
پشت نویسی کارت عروسی یک لر:حاج حسنعلی و خانواده محترم:بجزپسر وسطی کرمعلی کثافت بی پدرمادر....خاک توسرتون بااین بچه بزرگ کردنتون،اصلأ نمیخواد بیاید
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 14:26
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
ﺩﯾﺸﺐ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﻋﻮﺍ ﮐﻪ ﺁﺭﻩ ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺗﻮ ﺑﺎ ﮐﺲ
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ!
ﺍﻭﻧﻢ ﺁﺧﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺻﻼ ﺍﮔﻪ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎ ﺧﻄﺎﻣﻮﻥُ ﻋﻮﺽ!
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﺑﺮﻭﻡ ﺩﺭ ﺧﻄﺮﻩ ﺑﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
ﮐﺎﻣﻞ ﺩﺍﺭﻡ، ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻟﻮﺱ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﺕ:d
ايناهم پسرن يني {-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 12:43
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

استادﺭﯾﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ ...
ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ...
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ؟
ﮔﻔﺖ :
.
.
.
.
.
.
.
.
حفه شو بشین سره جات … ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺎﺭﯼ ﺍﻻﻥ
۴ ﺗﺮﻣﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ
هیچی دیگه ، ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﺟﺰﻭﻩ ﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘم:| بی جنبه:|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 19:54
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
وقتی من دخترم...
خالقم به نامم سوره نازل کرد
مترو برایم واگن ویژه ساخت
من یک دخترم....
در تقویم به نامم روزی ثبت کردند
با تمام مردانگی هایت نمیتوانی بفهمی رنگ صورتی برایم یک دنیاست
نمی توانی بفهمی عشق به لاک قرمز را
گریه کردن بدون خجالت
نماز با چادر سفید
درک کردنش در توانت نیست
منم لیلای عشق زلیخای انتظار.،..
من دخترم چرک نویس هییییییییچ احساسی نمیشوم.....
دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 09:55
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ