ته ریش،ادکلن تلخ،بازوی عضله ای،قد بلند،پیراهن چهار خونه،استین تا خورده،یقه باز,
دخترا يه نفس عميق بکشين و خونسرد باشین
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک وساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس تو ذهن کوچه های آشنایی پر شده از پاییز تن طلائی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخهء خشک پیچک تنهایی
در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز نه افتاب
ما بیرون زمان ایستاده ایم
با دشنه تلخی در گرده هایمان
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید
که تاریکی به هزار زبان در سخن است
در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای
و نوبت خویش را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ای