یافتن پست: #تنهایی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهاییـ ـ را دوستـ ـ ـ ـ دارمـ ـ
دیگـ ـر میخواهم تنها بمانم
دیگـ ـر میخواهم دستانمـ در زمستانـ یخـ بزنند و از گرمایـ دستـ کسیـ گرما نگیرد

دیگـ ـر میخاهم در پاییز تنهایی قدم بزنمـ و خشـ خشـ برگـ هارو زیـر پاهامـ حس کنمـ

دیگـ ـر به جای کسـی، به تنهاییـ عشق می ورزم

آخه دلگیرمـ از باهم بودن هاییـ که همهـ شون دوبارهـ ادمـ رو تنها میکنهـ ـ ـ

وجز غم چیـ ـزی برامـون نمـیزارهـ ـ ـ ـ ـ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:48
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عیب نداره ...
عیب نداره که "تنهایی"....
عیب نداره که شبا بدون "شب بخیر عشقت" میخوابی ....
عیب نداره که جمله ی "دوست دارم" رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه ...
عیب نداره که خیانت دیدی و دم نزدی ....
عیب نداره زیر بارون بدون اون باید "تنها" خیس شی...
عیب نداره اونیکه گفت تا اخرش باهاته الان نیست که "درد" هاتو بهش بگی ..
عیب نداره خدا بزرگه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:23
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من آهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستی ام یک قلب پاک است که آنرا زیر پایت می گذارم شبی غمگین شبی باران و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستیم بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:02
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

قاصدک غم دارم ،
غم آوارگی و دربدری
غم تنهایی و خونین جگری
قاصدک وای به من
همه از خویش مرا می رانند همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند
قاصدک دریابم ! روح من عصیان زده و طوفانیست آسمان نگهم بارانیست
قاصدک غم دارم غم به اندازه سنگینی عالم دارم قاصدک غم دارم
قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی قاصدک حال گریزش دارم می گریزم به جهانی که در آن پستی نیست
پستی و مستی و بد مستی نیست میگریزم به جهانی که مرا ناپیداست شاید آن نیز فقط یک رویاست!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 11:46
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
یادت باشه که گاهی وقت ها ، مثلا آخر شب ها که می خوای بخوابی ، یه دل تنهایی هست که یکم اون ور تر می تپه برای تو .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 23:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم ازم ب[!] ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخدره پست گذاشته :


مردم از تنهایی .. :(


پسره زیرش نوشته :


نشونی بده با بچه محلا بیایم خونتون از تنهایی در بیای !

واقعا این پسرای با معرفت که به فکر بچه محلاشون هستن رو میبینم ،


بغضم میگیره .. ببخشین اشک نمیزاره مانیتورو ببینم ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لیاقت می خواهد واژه ” ما ” شدن
لیاقت می خواهد ” شریک ” شدن
تو خوش باش به همین ” با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:06
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها همه آدمها درد دارند …
درد پول
درد عشق
درد تنهایی
این روزها چقدر یادمان میرود زندگی کنیم !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:11
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ