یافتن پست: #تنها

علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
آدم ها تنها که نـباشند ، مي روند....
تنها که مـي شوند ، برمي گردند...
وقتي که برگشتند تنها لايق يک جمله اند :
هِررررری
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 15:54
+5
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
بس كه دیوار دلم كوتاه است .
هركه از كوچه ی تنهایی من می گذرد
به هوای هوسی هم كه شده . سركی می كشد و می گذرد ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 15:18
+10
*vorojak*
*vorojak*
کوچه را دیدی به وقت شب چ تنها میشود!؟
بی تو از ان کوچه هم تنها ترم...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 01:18
+3
mah3a
mah3a
مرد ها ، اسمشان به سنگدلی معروف است ...
زن ها ، به آهن پرستی ...

مرد ها و زن ها ، هر دو انکار می کنند ..!!
هر دو تنها می گذارند و از تنهایی می نالند ...

جمله دوستت دارم شده است جمله ی فرار ، بشنویم ، فرار می کنیم
اما...
هر دو گریه می کنند ، دختر ها بلند ، پسر ها بی صدا ...!
هر دو به دنبال کسی که تا ابد تنهایشان نگذارد ....
مرد ها تا مانکن ببینند تنها می گذارند !
زن ها تا شاهزاده ای سوار بی ام و !

البته بعضیاشـــــون ....
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 00:25
+9
mah3a
mah3a
خدایا...
آیا تنهاتر از تو آن بالا کسی هست؟
خدایا...
آیا تنهاتر از من این پایین کسی هست؟
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 00:12
+4
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
sin_sin جون كودك زيباست قبول دارم!
پسر عمو فرهادم!
امير برديا!{-49-}
19 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:29
+15
دلاویزترین
از دل افروزترین روز جهان،
خاطره ای با من هست،
به شما ارزانی:
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود.
گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم: "های!
بسرای ای دل شیدا، بسرای.
این دل افروزترین روز جهان را بنگر!
تو دلاویزترین شعر جهان را بسرای!
آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
روح در جسم جهان ریخته اند،
شور و شوق تو برانگیخته اند،
تو هم ای مرغک تنها، بسرای!
همه درهای رهایی بسته است،
تا گشایی به نسیم سخنی، پنجره ای را،
بسرای!، بسرای ..."
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم!
در افق، پشت سراپرده نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز.
غنچه ها می شد باز،
باغ های گل سرخ،
یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست!
چون گل افشانی لبخند تو،
در لحظۀ شیرین شکفتن، خورشید!
چه فروغی به جهان می بخشید!
چه شکوهی ...!
همه عالم به تماشا برخاست!
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم!

(فریدون [!])
ادامه دارد ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 23:02
+3
peyman
peyman
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:53
+3
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود

اهل زمین نبود نمازش شکسته بود

برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود

تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود

چشمان او که دائماً از اشک شسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید این درخت

عمری برای هر تیشه و تبر دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر

پشت دری که باز نمی شد نشسته بود

نه التماس کردم نرو در قلبو نبند

اما . . .

رفت و بست و شکست

ای خدا خودت میدونی حقم این نبود نه این نبود ،نبود . .
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:47
+2
poria
poria
از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند!
زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!

زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.

پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 22:26
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ