یافتن پست: #تو

alireza
alireza
سلام بعد از چند وقت اومدم تو سایت تا تولدتون مبارک/ 120 ساله بشی در کنار هر کسی که دوسش داری/
3 دیدگاه  •   •   •  1393/03/27 - 19:36
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
خیلی بده ک روز تولدت قشنگترین اتفاق زندگیت نباشه م3 همه روزا...بی اهمییت نسبت ب اتفاقاتو ......دیگه چیزی نمی مونه ک در مقابله فاجعه ناراحتت کنه حتی رفتاره دیگران
مرسی از تبریکاتون..ممنون.........{-35-}
آخرین ویرایش توسط eli20 در [1393/03/27 - 18:47]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/27 - 18:46
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شمایی كه قوز كردی جلوی صفحه مانیتور..!!

بله با شما هستم..!!

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

عزیــــــــــــــــزم ، صاف بشین..!!

آفرین..!!

ببین من به فکرتم ولی تو کآمنت نمیزاری..!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 20:50
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز یه دختره رو دیدم .. لامصب باغ وحشی بود برا خودش
.
.
.
.
.
.
.
... ساپورت گورخری ، مانتو پلنگی ، چشاش مث آهو، قد زرافه ، لب شتری، اخلاق سگی ، صداش عین غاز و سینه کفتری ....!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 20:41
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به نظرم میتونن دیوار حموم رو از جنس لیف درست كنن كه آدم راحت مثل خرس كمرشو بكشه به دیوار دیگه اینهمه مشقت براى لیف كشیدن كمر نكشه :|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 20:39
+4
reza
reza
بچه ها زنده ب گورم کردن
4 دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 19:24
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








با لباسای آقاتون یا داداشتون واسه خودتون لباس درست کنید :D:D:D:D:






دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 12:38
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







زدم شبکه "شما" دیدم داره گوسفندارو تو دشت نشون میده...

.

.

.

.

.

.

.

.

پایینش نوشته : ما شما را نشان میدهیم !






دیدگاه  •   •   •  1393/03/26 - 12:22
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
نگاه کُن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب می
شود
چگونه سا
یۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می
شود
نگاه
کُن
تمام هستی
‌ام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج می‌بَرد
مرا به دام
می‌کِشد
نگاه
کُن
تمام
آسمانِ من
پُر از شهاب میشود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دل‌نواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

به راه پُر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره می
نشانیام
نگاه
کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ
رنگ ساده دل
ستاره
چین برکههای شب شدم

چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه
های آسمان
کنون به گوش من دوباره می
رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه
کُن که من کجا رسیدهام
به کهکشان
، به بیکران، به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوج
ها
مرا بشوی با شراب موج
ها
مرا بپیچ در حریر بوسه
ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها
مکُن
مرا از این ستاره
ها جدا مکُن

نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب می
شود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای
لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می
شود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه
کُن
تو می
دمی و آفتاب میشود
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:44
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
دست هایم...
به تو نمیرسد
به خودم حتی
به آسمان که ایـــــــــــــــــــــن همه بلند است هم

تنها،
تنها همین خاطره ها هستند که شیرین و تلخ
همین حوالی زندگی میکنند
و دستت هم که نرسد؛
خودشان را می رسانند بر پیکرت
و تاب می خورند در تاریک و رشن لحظاتت

حقا که وفادار ترند!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/25 - 23:29
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ