یافتن پست: #تو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به جناب خان میگن آدرس دقیق خونتون کجاس میگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.قاره خوزستان کشور آبادان شهرستان برزیل محله ساعو پاعولو کوچه ی دوم کنار فلافلی کوکام رونالدو
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 12:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یبار به یکی گفتم الکی بیا جدا شیم که بگه نه نمی تونم !
گفت اگه دلت میخواد بری ؛ اصرار من بی فایده ست !
لامصب شادمهر گوش می داد :|
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 12:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگر پاییز نبود !
هیچ اتفاقِ شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقیِ باد بود
نه سَمفونیِ کلاغ ها
نه رقصِ برگ ...
و من
هیچ بهانه ای برایِ بوسیدنِ تو
در این شعر نداشتم ...
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 12:19
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوشبختی یعنی:
روزی که من کنارتوبایه لباس عروس پفی واستاده باشم..!
لبخندروی لبای دوتامون باشه..!!
همه واسه خوشبختی دوتامون دعاکنن..!
اونوقته که احساس ارامش میکنیم..!
من ازبودن کنارتو..!!
توازبودن کنارمن..!
ازاینکه واقعامال همیم..!!♡
خدایا شکرت بابت خوشبختیمون:)
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 12:19
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
الان مترو جوری شده

که هرکی احساس میکنه یه چیزی تو کیفش اضافس

سریع درمیاره میفروشتش |:
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:49
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




دارد پاییز می رسد
انار نیستم
که برسم به دست هایِ تو
برگم !
پُر از
اضطرابِ افتادن...

" رضا كاظمی "
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:48
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روضــه داشتیم .خوابیده بودم بیدار شدم دیدم گشنمه
رفتم آشپزخونه; دیدم پام رفت تو سینی حلوا
کف آشپزخونه پر از حلوا نذری
دیدم گند زدم یه پایی رفتم تو اتاق پامو تمیز کنم
یهویی دیدم صدای جیغ میاد ..گفتم گندش در اومد
رفتم نگاه کردم دیدم همه میزنن تو سرشون جیغ میزنن
چند نفر غش کردن که حضرت پاشو گذاشته تو سینی
او حلوا رو با بقیه حلواها قاطی کردن همه همسایه ها جمع شدن که یه ذره ببرن
شب بابام میگفت حلوا بخور بدبخت شفا بگیری
جای پای حضرته!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:46
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم واسه خانــوم گفتن یه نفـر تنگ شده;
خانــومم موهات رو بکـن تو
خانــومم مانتوت تنگه
خانــومم شلوارت کوتاست
خانــومم موهاتو بالا بستی
هععععی
یـــادش بخیــر
ناظم مدرسه مون رو میگم
دلم خیلی واسش تنگ شده .
تو هم کور خوندی :)))لیلی و عاشقی!!!!!!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:45
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چن وقت پيش شمال بوديم...
رفته بودم كنار دريا قدم بزنم؛ديدم يه دختره افتاده بود تو آب،داشت دست و پا ميزد و داد ميزد:كمككككككك...تو رو خدا كمكم كنييييييييييد...
.
اسكل داشت غرق ميشدااااااا
بازم دست از گدايى كردن بر نميداشت :|
.
.
.
.
چيه ... ؟ :|
.
.
.
نكنه بهش حق ميدين تو اون حالت هم گدايى كنه؟ o__0
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:44
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سیاهه نارگیله
دلبر سیاه ناز داره
وللووووووووووووی اوه اوه
هوع هوع
سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام صبح اخرین جمعه تابستونتون بخیر
دیدگاه  •   •   •  1394/06/27 - 11:28

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ