♥ نگار ♥
طرف فامیلیش "خبردار" بوده! میره سربازی، هر وقت فرمانده میگفته:
خبردار
یارو دست بلند میکرد میگفته: حاضر قربان!
فرمانده هم بهش میگفته:
احمق با تو نبودم! یعنی صاف بایست!
یه روز یک هیأت نظامی قرار شد بیان بازدید!
فرمانده پیش خودش فکر کرد که این سربازه آبروشو میبره به همین خاطر بهش یک ماه مرخصی داد.
وقتی هیأت بازدید کننده اومدند فرمانده بلند گفت: خبردار
همه سربازا داد زدند: رفته مرخصی قربان
♥ نگار ♥
ﺳﮕﻤﻮ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻡ ... ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻢ ... ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺍﻟﺒﻮﻣﻢ ... !!!
پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﮐﺪﻭﻣﺶ ﺗﻮﯾﯽ ...؟
ﻣﻨﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻩ ...!!!
یه همچین آدم حاضر جوابیم من ...!!!
♥ نگار ♥
توصیف مرد:
(مخل آسایش)در روزهاى تعطیل
(رو اعصاب)در هنگام خرید
(باعث استرس)وقت حاضر شدن خانم براى مهمانى
(خودخواه)موقع تماشاى تلویزیون
(كمیاب)در زمان دلتنگى
(مظلوم)وقتى پول ندارد
(خوش زبان و بامزه ) براى دیگران
(پر رو و عصبانى)وقتى خطا كرده
اگر موردى جا مانده شما اضافه كنید ...