یافتن پست: #حال

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دانشمندان کم کاری می کنند!

وگرنه تا به حال می بایست راهی اختراع شده باشد که با وجود مسافت احتمالی من و تو... گلی که تو میچینی همزمان در دستان من باشد... اناری که من دانه می کنم در لحظه بفرستم برای تو..

باید بتوانیم همدیگر را احضار کنیم در هنگام تماشای منظره ای زیبا! به هنگام تنفس بارانهای بزرگ و چشیدن طعم هایی که لذتش در سهیم کردن دیگری باشد ...

مردیم از حسرت "کاش تو اینجا بودی " ها ...ازشان ناامیدم ! هنوز نتوانسته اند "چقدر جای تو خالیست"هایمان را درمان کنند !..........

اگرچه من با شعرم همیشه خواسته ام تو را به اکنونم صدا بزنم ....
دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 18:36
+1
فاطی
فاطی
چقد دلم واسه دوستای مجازیم تنگه
هر کدومو که میبینم میخوام پرواز کنم از خوشحالی
دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 13:59
+3
gharib
gharib
سلام
59 دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 11:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف میکنم تا حالا 3 بار کتاب شازده کوچولو رو خوندم ولی هیچ کدوم از این دیالوگایی که اینور اونور مینویسنو ندیدم توش!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به نظرتون نویسنده کجای کتاب قایمشون کرده نامرد؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 21:01
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوشبختی یعنی بیام خونه قهر باشیم
ببینم رو در یادداشت نوشتی(( آقایی قهر باشیم هم حق نداری وقتی از بیرون میای بغلم نکنیا گفته باشم))

منم بیام در حالی که دستام دورت حلقه شده بگم <قهر باشیم هم حق نداریا کل روز بهم زنگ نزنی صداتو نشنوم دیوانه میشم>
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 18:26
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی یکیو می خوای و بهش نمی رسی چقدر سخته!!
.
.
.
حالا فک کنید من که چندتارو می خوام و بهشون نمی رسم چه وضعی دارم...!! <img src=(" title=":((" />
داغونماااااا....له له...!! :)):))
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 17:20
+1
مرتضی
مرتضی




این تصویر اثر Bartolome Esteban Murillo اسپانیایی باعث شد تا روم را به لرزه در آورد...
تصویر حکایت پدری را دارد که در زندان به سر می برد و طبق حکم این پیرمرد نباید غذایی به او داده شود. تنها به دخترش اجازه ملاقات با پدر را می دهند و با کلی تفتیش که مبادا با خود غذایی وارد سلول کند.
دختر با دیدن جثه بی حال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ. شروع به شیر دادن پدرش از سبنه خود می کند. در یک ملاقات . نگهبانان سلول, وارد می شوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند . زود خبر به دادسرا می رسد و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود خدا را بشکند , صادر شد.
این اثر تا به امروز مورد بحث و جدل واقع شده.
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 13:14
+4
فاطی
فاطی
هعی...
16 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 13:02
+1
فاطی
فاطی
یه روزی تنگ غروب آسمون میرم از شهر تو ای نامهربون
4 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 12:47
+2
مدیر کل سایت
مدیر کل سایت
کیا تاحالا تخم مار دیده بودن ؟؟؟

اگه ندیده بودی لایک کن ....

پسند و پست مجدد بزنید
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 12:20
+3
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ