یافتن پست: #حال

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عصبانیت مرد رومانتیک در حال جر و بحث با همسرش:خفه شو عزیزم...گم شو گلم...بمیری جیگرم...از زندگی سیرم کردی نفسم
دیدگاه  •   •   •  1393/03/23 - 11:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با داداشم دعوام شده

مامانم : زود آشتی کنین

من:محاله

داداشم: با اون دختر احمقت

مامانم: اینترنتو قطع میکنم

من: داداش قربونت برم

داداشم: بپر بغل داداشت عزیززززززززززززم

مامانم :/
دیدگاه  •   •   •  1393/03/22 - 22:45
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﻛﺠﺎﻱ ﻛﻠﻮﭼﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻴﺪﻩ ؟؟؟
.
.
ﺍﻭﻧﺠﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺘﻮ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﻟﺜﻪ ﺕ ﻛﻠﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﻜﺸﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ
کثیفم خودتی .. (≧◡≦)
دیدگاه  •   •   •  1393/03/22 - 22:40
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







ما ایرانیا وقتی به عشقمون میگیم دوستت دارم

جمله به حرف میم ختم میشه

و دهن ما بسته میشه...

ولی این خارجیا وقتی به عشقشون میرسن

میگن :آی لاو یووو

به حرف یو ختم میشه و دهن خود بخود بحالت غنچه در میاد برای بوسه...

لامصبا همه کاراشون حساب شدست!!!!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/22 - 22:31
+2
بهناز جوجو
بهناز جوجو
پسرایی که شلوار فاق کوتا میپوشین
لااقل بهداشتتونو رعایت کنین تا کسی که پشت سرتون نشسته حال تهوع نگیره {-4-}
دیدگاه  •   •   •  1393/03/22 - 15:21
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







مامانم از صبح رفت خونه ی خاله م،منم از خدا خواسته دوست دخترمو آوردم!

شب که مامانم اومد؛حس کردم یکمی باهام سرسنگینه!

بعدش دوست دخترم زنگ زد و گفت:

ببین ترو خدا شاکی نشیا!من یه چیزی خونه تون جا گذاشتم!

جا خوردم،گفتم :چــی؟؟! حتما مامانم همونو دیده تحویلم نمیگیره!

ولی قطع کرده بود!

رفتم با استرس همه جا رو گشتم...

روی تخت،زیر تخت،تو حموم،کفِ آشپزخونه،رو کاناپه ی هال،

یادم افتاد موقع نشون دادن عکسای کامپیوتر یه بارم .....

خلاصه اونجارم زیرو رو کردم چیزی نبود!

زنگ زدم بهش میگم: جونِ مادرت یکمی فکر کن ببین کجا گذاشتی،

اصلا چی جا گذاشتی؟

صداشو لوس کرده میگه:یعنی تو نمیدونی؟

میگم:نه والا! بگو زود باش...

میگه : قلبـــــــــــــــــمو ..!

یعنی میخواستم خرخره شو بجوام!!

بعد که خیالم راحت شده رفتم به مامانم میگم:

چرا واسم قیافه گرفتی؟

میگه:این سوال داره مرد خرسِ گنده!!! توام شدی مثلِ بابات!

صبح تا شب نبودم یه زنگ نزدی حالمو بپرسی!!! :|






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:32
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه بودم شبها تو رختخوابم با خدا حرف میزدم بعد چشامو می بستم و میگفتم حالا تو حرف بزن !!!
نه واقعا انتظار زیادی بود که دو کلمه حرف میزدی با یه بچه تنها ؟
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز یه دختر پاک و نجیب رو توی پارک دیدم که با اینکه همه موهاش بیرون بود اما شالش روی کیلیپسش بود تا نامحرم کیلیپسشو نبینه ...
اصن از خوشحالی بغض گلومو گرفته بود که هنوز دخترای خوب و پاکی پیدا میشن..:D:))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:19
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این آرایشگاه زنونه ها به اندازه پیچ و مهره هوایپما آپشن داره
حالا سلمونی مردونه میری میگه سر یا صورت !؟
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلام آرامش آشفته حالیم
بیا شاید تموم شه خشکسالی
دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 21:08

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ