یافتن پست: #حس

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چه حــــــــــالی میــــــــــــــــــــده



یکی انقدر دوست داشته باشه که



بقــــــــــیه بهت حســودی کنن !!!



خیــــــــــلی میچسبه...


دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 19:14
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بگو سرگرم چی بودی

که انقدر ساکت و سردی

خودت آرامشم بودی خودت

دلواپسم کردی ته قلبت هنوز

باید یه احساسی به من باشه

چقدر باید بمونم تا یکی مثل تو

پیدا شه تو روز و روزگار من

بی تو روزای شادی نیست

تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست.....






دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 19:00
+3
xroyal54
xroyal54


رفتــــــــي..
درست زماني كـــــة..
دوســـــت داشتنت را اعتراف كــــــردم.
و هنوز مانده ام چـــرا همه معشـــوق ها،
به اين اعــــتراف حساسيـــت دارند....!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 23:10
+9
محمد
محمد
آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسیکه زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی به حساب می آیند
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 20:41
+5
zohre
zohre

شــآیَــد میــآمِ این همــه دروغ ; بــآیَــد شیطــآن راتحســـین کنم که جهنّــم را بــه جــآن خریــد ! امّــآ تظــاهر بــه دوست داشتــنِ انســآن نکــرد ...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 13:55
+8
mohsen
mohsen
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷم
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳَﺮﺩﻡ...
ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘنی ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺗﻢ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 20:58 توسط Mobile
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

صدامو داری
به احترامت هیچوقت حتی ، من
نمینداختم نگامو جایی
رفتی با اینکه میدونستی
تو رو دوست داشتم و رو هیچکی نی اون حسی
که رو تو بود و هست
شاید از اولشم من بودم که نباید میذاشتم رو تو دست
رو همه خوبی هام بستی چطور چشاتو
هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو
ببین چه دپرسم ببین چه بی حسم
دیگه من حتی به خودمم نمی رسم
اصلا بی خیال
دیگه گذشت از درد و دل
منو تو هردو تامون شدیم دیگه هر دو ول
یه شب با این ،یه شب با اون
هزار تا کصافط کاری داریم به همرامون
منکه از تو بیشتر بود حاشیم
منکه حتی اگه تو نباشی ام
فقط به تو فک میکنم و تورو میخوام
چیه فک کردی مثل تو لا…ش.یــــم
دیگه خستم از خاطرات موندگارت
بدم میاد از اون نگاهت
برو نمیخوام بر گردی پیشم چون
خوب میدونم که کنارش خوبه حالت
قتی نیستی معاشرت با همه سخته
بگو مست کنار کی میخوابی آخر هفته
ها چیه چپ نگاه میکنی طلب کاری؟
جدیداً در اومدی از فاز طرفداری
دل من ، با دل تو، که یکی نیست
بد بخت قیافتو ببین، ترکیدی
مسیرامون هم از هم جداست ،دیدی
باشه تو خوبی اصلا تو راست میگی
چیه، فک کردی مثل تو هولم
مو بیچاری یکی لم داده تو بغلم
تو که رفتی حرمت یه سری چیزارو
جلو دوستام نگه میداشتی اقلاً
خوتو ببین که چقد فس فسی
منم یه عصبی استرسی
که به همه میپرم چون هیچوقت دوست نداشتم
که ببینم اسم تو میاد کنار اسم کسی
راستی بگو بینم هنوز باهاشی یا
این بد بختم رفت قاطی داداشیا
قاطی همونایی که کردی تو بهشون بدی
همون بیچاره هایی که دورشون زدی
آخه خیانت کردی به من تو چطور
تو اون حالت باید میگرفتم مچتو
برو خوش باش باهاش ولی بدو
که زودگذره این روزای خوش تو
خیالت تخت که واست دل ، تنگ نمیشه
بعد تو به هیچکسی دلگرم نمیشه
چرا نگران منی حالمو میپرسی
حال من، که از این بهتر نمیشه
پس بهتره که ندیم به دوستیمون کشش
تو هم خواهشا دیگه از ما بیرون بکش
چون دیگه مهم نیست بخوای باشی تو با کسی
سریعتر خوشحالم کن، با یه خداحافظی
فوق العادس این اهنگ.منکه از شنیدنش سیر نمیشم


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
40691598717357050052.jpg




چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی که بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه ..

آروم میشی ..

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های باران پاکه ..!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:03
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاه دلتنگ میشوم....

دلتنگتر از همه دلتنگیها......

گوشه ای مینشینم و حسرتها را میشمارم و

باختها و صدای شکستن را...............

نمیدانم کدامین امید را نا امید کردم

و کدام خواهش را نشنیدم و به کدامین

دلتنگی خندیده ام ...............

که چنین دلتنگم.............


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 17:14
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ