یافتن پست: #حوا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮﺍﻳﯽ ﻛﻪ ﺍﺧﻼﻗﺸﻮﻥ ﻣﺚ ﺳﮕﻪ !...
ﺍﻳﻨﺎﻳﯽ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺑﺲ
عوضی اند.
ﺍﻳﻨﺎﻳﯽ ﻛﻪ ﮔﻨﺪﻩ ﺩﻣﺎﻏﻪ ﺍﺧﻼﻗﺸﻮﻥ ...
ﺍﻳﻨﺎﻳﯽ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﻥ ...
ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻮﺛﺎﻳﯽ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﯽ ﺣﺎﻟﻴﺸﻮﻭﻭﻭﻥ
ﻧﻴﺴﺴﺴﺴﺲ ...
ﺍﻳﻨﺎ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺎ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﮔﻞ
ﺑﮕﯽ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﺫﻳﺘﺸﻮﻥ ﻛﻨﯽ ...
ﭼﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺍﺫﻳﺘﺸﻮﻥ ﻛﻨﯽ ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺟﺮﺕ ﻣﻴﺪﻥ ﺍﺯ
ﻭﺳﻂ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻪ ﻧﻴﻤﻪ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﺸﯽ ﻭ
ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﺑﺸﻪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ...
ﺧﻼﺻﻪ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﺷﻪ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/15 - 19:47
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

مجازی هستیم اما دلمان مجازی نیست !
میشکند ، حواست به تایپ کردنت باشد


دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 21:02
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نگو کفر است چون این کاروان چندین خدا دارد..خداوند ادب شاهنشه مهر و وفا دارد

علمداری که ساقی میشود بر سوزش دلها..لقب باب الحوائج غیرتی چون مرتضی دارد

خدای صبر زینب را بگو دردانه ی زهرا..پدر حیدر برادر چون امام مجتبی دارد

در آن طوفان نمیدانم چه آمد بر سرت بانو..فقط میدانم این زنجیر ها یک ناخدا دارد

خدای عشق میخواند به روی نیزه ها قرآن..و این دشت بلا با این خدایان حرف ها دارد

گلوی خشک شاه کودکان لب تشنه میگوید..منم شش ماهه سالاری که نامم هم شفا دارد





دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 18:53
+4
AmirAli
AmirAli
اندر احوالات دانشگاه من:
ترم اول من:19 واحد همگی بالای 17
ترم دوم:17 واحد 3 واحد حذف امتحان با نمرات 17 به بالا
ترم سوم من:15 واحد از قرار 5 واحد حذف امتحان و 4 واحد حذف به دلیل غیبت کلاسی با نمرات متوسط
ترم چهارم:حذف ترم به علت شکست عشقی!(تکبیر)
ترم پنجم:14 واحد پاس شده با الطاف اساتید پایه(بعله نسلشون هنوز منقرض نشده)
ترم ششم:18 واحد پاس شده از 18 واحد انتخابی به دلیل احساس نگرانی از باقی ماندن n عدد واحد پاس نشده
بنده دانشجوی ترم هفت هستم و به ریش تمام ترم اولیایی که با حسرت میگن خوش به حالت هار هار میخندم:-)

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 08:46
+2
binam
binam
بی خیال تمام هیاهوی اطراف

بر ساحل زندگی قدم می زنم

بی خیال فکر تو

دنیای خود را نقاشی می کنم

بی خیال تمام آنچه باید باشد

نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم

بی خیال همه رفت ها

به داشته های خود دل می بندم

اما

بگذار قدم بزنم...

قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی

این روزها...

غروب عشق برای من

حیات دوباره خورشید

در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!

نسیم دریا بر لبانم می نشیند

با خود می اندیشم

گویا

عشق در همین حوالی ست...

و باز می گویم

شاید

تا غروب عشق

نیمروزی باقی ست...









دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:43
+2
binam
binam
من…!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر 

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!




دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:37
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
حواها بیاید سیب ها را بچینید دیگر آدمی در کار نیس........


دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 20:22
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام که خطر ریزش کوه را جار بزنم !!! اما تو حوالی من که میرسی احتیاط کن ... .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 20:11
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
خدایا منم دختر حوا یک سبد سیب برایت آورده ام التماس میکنم گوشه ای از آغوشت را برویم بگشا !........................
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 19:42
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده ...
بی تفاوت ازین فشار رد نشیا
داره باهات حرف میزنه
میگه دوست داره!
میگه هوات و داره!
میگه حواست به من باشه!
میگه حواسش بهت هس!
میگه تنها نیستیا!
میگه....
تو هم همینجور که دستت تو دستشه
آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش...
آره
این یعنی نهایت آرامش خیال ....





دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:18
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ