♥ نگار ♥
دیروزداشتم نذری پخش میکردم
در یه خونه رو زدم یه دختره باز کرد
نذری رو برداشت و تو چشام نگاه کرد و با لبخند گفت
ایشالله هر چی حاجت داری بهش برسی
منم با لبخند در حالی که نیگاش میکردم گفتم
من فقط یه حاجت دارم
دختره در حالی که نیشش باز شده بود گفت
خوب چیه؟منم یه کم مکث کردم و با لبخند گفتم
ازادی مردم مظلوم غزه!
نمیدونم چرا درو محکم بست و خدافظیم نکرد
فکر کنم اسراییلی بود
در یه خونه رو زدم یه دختره باز کرد
نذری رو برداشت و تو چشام نگاه کرد و با لبخند گفت
ایشالله هر چی حاجت داری بهش برسی
منم با لبخند در حالی که نیگاش میکردم گفتم
من فقط یه حاجت دارم
دختره در حالی که نیشش باز شده بود گفت
خوب چیه؟منم یه کم مکث کردم و با لبخند گفتم
ازادی مردم مظلوم غزه!
نمیدونم چرا درو محکم بست و خدافظیم نکرد
فکر کنم اسراییلی بود