یافتن پست: #خداوند

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست...

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست...

تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست...

تنهایی را دوست دارم زیرا...

در کلبه ی تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست وانتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 21:18
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.»خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»کودک ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»خداوند او را نوازش کرد و گفت: «فرشته تو، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»کودک با ناراحتی گفت: «وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟»اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟»- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:12
+2
korosh
korosh





 خدايا پس چرا من زن ندارم؟

    زني زيبا و سيمين تن ندارم؟

    دوتا زن دارد اين همسايه ما

    همان يك دانه را هم من ندارم

    آژانس ملكي امشب گفت به من:

    مجرد, بهر تو مسكن ندارم

    چه خاكي بر سرم بايد بريزم؟

    من بيچاره آخر زن ندارم

    خداوندا تو ستارالعيوبي

    وبر اين نكته سوءظن ندارم

    شدم خسته دگر از حرف مردم

    تو ميداني دل از آهن ندارم

    تجرد ظاهرا”عيب بزرگي است

    من عيب ديگري اصلا”ندارم

    خودم ميدانم اين”اصلا” غلط بود

    در اينجا قافيه ليكن ندارم

    تو عيبم را بپوش و هديه اي ده

    خبر داري نيكول كيدمن ندارم؟

    اگر او را فرستي ديگر از تو

    گلايه قد يك ارزن ندارم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 12:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





خداوندا !

از من نی لبکی بساز و زیباترین نغمه هایت را با من بنواز
آنچنان بنواز دلم را که هر جا نفرت هست عشق باشم
هر جا زخمی هست مرهم باشم
هرجا تاریکی است روشنایی باشم
و هر جا غمی هست شادی باشم
و توانم ده تا دوست داشته باشم
بی چشم داشت

و ببخشم بی دریغ . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 18:57
xroyal54
xroyal54
کسی که در برابر خداوند زانو می زند
می تواند در برابر هر کسی ایستادگی کند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/17 - 00:42
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.

بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم

خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.

خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان

بنده: خدايا سه رکعت زياد است

خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟

خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله

بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!

خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله

بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم

خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم

بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد

خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد

خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!

خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد

ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟

خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 23:07
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

فرو افتادن در برابر خداوند تنها راه برخاستن در برابر روزگار است


دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 18:53
saeed
saeed
امام صادق (ع) میفرمایید: به راستی که خداوند دنیا را به دوست و دشمن بدهد ولی ایمان را جز به بندگان برگزیده اش ندهد.
تحف العقول ص 68
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 17:21
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در تمام رنج های که می بریم ، صبر اوج احترام به حکمت خداوند است .

دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 16:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خداوند ب مرغ بال داد ...

ن برای پرواز ...

برای کباب ...

قبول داری ؟؟؟؟؟؟ :دی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:31
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ