یافتن پست: #خدای

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز خواهرزاده ی گودزیلام (كلاس اوله)اومد تو اتاقم گفت:دایی مامانم همش میگه ناخونات بلنده فردا میری مدرسه باید كوتاه كنی،بیا توببین اصلا بلنده؟
منم گفتم آره خاله راس میگه بلنده، مثلا اگه من جای ناظمت بودم فردا نمیذاشتم بری سركلاس...
برگشته میگه:خب خدا خر رو دید بهش شاخ نداد!!!
یعنی خدایی هنوز تو كف این حرفشم...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 19:44
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد

خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد

...

یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه

گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه

نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت

گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده

حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست

تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست

اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام

بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون

...

نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی

تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی

فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی

تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی

نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی

قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی

تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد

حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود

تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن

با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 21:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آیا می دونستین مریخیا وختی پاشون پیچ می خوره زمین نمی خورن؟
مریخ می خورن
من برم پیِ اکتشافات بعدیم
چقدر باهوشم خدایا ممنونم ازت
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 12:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهـے دِلم میخواهـَـد وَقتــے بـُـغض میـڪـُنم

خـُدا از آسـِماטּ بـہ زَمیـטּ بیایـَـد

اشـڪ هایم را پاڪ کـُنـد، دَستم را بگیرد

و بگوید: اینجـا آدمهـا اذیتت میڪـُنند؟

بــیـــا بــِــــرویــــــــم...
حیف که خدایی وجود نداره
دیدگاه  •   •   •  1393/09/7 - 20:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خدایا ؟!
تا به حال کسی را دوست داشته ای ؟؟؟
بوسیده ای؟؟؟
به آغوش کشیده ای ....میدانی هم آغوشی یعنی چه؟؟
میدانی وقتی کسی را دوست داری :حلال ، حرام ، ثواب ، گناه ندارد ؟
میدانی بهشت یعنی آغوش او ؟
کفر نمیگویم خدایاااااااااااااااااااااااااا دوستش دارم........
دیدگاه  •   •   •  1393/09/4 - 20:09
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی دلـــــــم میخواد
وقتــــــــی بغض میکنم
خدا از آسمــــــــــــون به زمین بیاد
اشک هامـــــــــو پاک کنه
دستم رو بگیره و
بگه : اینجا آدمـــــا اذیتت میکنن ؟!!!
بــیـــا بــــــریــــــــم :(:(
ولی حیف خدایی وجود نداره
2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 20:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز گوشی دختره رو تو خیابون ازش دزدیدن نشسته بود رو زمین خودشو میزد به زمین و زمان بدو بیراه میگفت
داد میزد
وایییییییی لاینم
واییییییی وایبرم
واییییییی واتس آپم
وایییییی 100 تا داداشام
واییییی 1356 تاعشقام
خدااااا بدبخت شدم از بین رفتم
پو ازگشنگی میمیره
بهش گفتم:خانوم محترم بلندشو این کارا چیه؟
برگشته میگه تورو خدا همینجوری ازم یه عکس بگیر بزار تو لاین بگو ساناز برمیگردههههههههههه
خدایا آب دستته بزار زمین بیا اینو شفا بده
.......بدجور تو اولویته والا :-
دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 15:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




امروز گوشی دختره رو تو خیابون ازش دزدیدن
نشسته بود رو زمین خودشو میزد به زمین و زمان بدو بیراه میگفت ….
داد میزد واااااااایییییییی لاینم وااااااااییییییی وایبرم واااااااییییییی واتساپم
وااااااایییییییییییی ۱۰۰ تا داداشااااااااااااام
واااااایییییییییییییییییی ۲۴۳۶ تا عشقااااااااااااااام
خداااااااااااااااااا بدبخت شدم ..
ازبین رفتمممممممممم
بهش گفتم : خانوم خوشگله بلندشو این کارا چیه ؟؟
برگشته میگه توروخدا همینجوری یه عکس ازم بگیر بزار تو لاین
بگو سارینا برمیگردههههههههههه
خدایا آب دستت داری بزار بیا اینو شفا بده…
بدجورى این دختره توى اولویته ... والا




2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/7 - 11:50
+7
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
♥ ♥ ⒽⒶⒹⒾ♥ ♥
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ،
ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ !
ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ !
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!
ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ !
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ !
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ !!!
ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺗﺨﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ خیلی ﻧﺸﺴﺖ
آخرین ویرایش توسط -HADI در [1393/08/6 - 21:26]
1 دیدگاه  •   •   •  1393/08/6 - 21:25
+6
2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/6 - 19:19
+6
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ