یافتن پست: #خدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لحظه ای بود كه تو رفتی
سیل غم زندگیم رو برد
وقتی كه پل شكستی
تو به خیر٬ ما به سلامت
عاشقی به ما نیومد
بانوی عزیز عشقم
بدتر از همه در اومد
اشتباه بود٬ اشتباه بود
دل به تو بستن گناه بود
چه شبایی گریه كردم
تو به حالم خنده كردی
آغوش خداحافظی رو
حتی حوصله نكردی
نه ‚ تو عاشقم نبودی
مشت تو وا شده پیشم
دیگه دارم توی هق هق
گرگ بارون زده میشم
اشتباه بود ‚ اشتباه بود
دل به تو بستن گناه بود
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ

خدایـآ...

مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ

امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...

مـَگــَر نــه ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 18:04
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتم: خدایا سوالی دارم! چرا وقتی شادم همه با من میخندند.
ولی، وقتی ناراحتم کسی با من نمیگرید؟!

جواب داد: شادی را برای جمع کردن دوست، آفریده ام
ولی، غم را برای انتخاب بهترین دوست.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 17:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

باز پاییز است...
باز این از غمی دیرینه لبریز است...
باز می لرزد به خود سرشاخه های بید سرگردان
باز می ریزد فرو بر چهره ام باران
باز رنجورم٬
خداوندا...
پریشانم
باز می بینم که بی تابانه گریانم
باز پاییز است...
باز این دنیا غم انگیز است...
باز پاییز است وهنگام جدایی ها٬
باز پاییز است و مرگ آشنایی ها...
پ.ن:غم هایت را به باد بسپار
پاییز است......
می ریزد!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 11:46
+1
sara
sara
در CARLO
مرد واقعي به دنبال دو چيز است : خطر و بازي. براي همين است كه زن را مي خواهد چون خطرناكترين بازي است. (نيچه – دانشمند° فيلسوف و منتقد آلماني)
اینو نیچه میگم من نمیگم بخدا .... <img src=" title="{-7-}" />
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:27
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
آیا میدانستید انسانهایی که بیشتر عمر میکنند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیرتر میمیرند ؟!!
نه خدایی می دونستید؟؟؟ <img src=" /><img src=)" title=";))" />))
آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/07/2 - 14:03]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:16
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
خدایا

نمیگویم اصلاً ولی

کمی آرامتر تنبیهم کُن

تمام قلبم زخمی است

باورت نمیشود

به خودت قَسَم خسته ا م
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 09:42
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت : یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن ! فقط با اره یا نه جواب منو بده ! باشه ؟
گفتم : باشه
گفت: اوضاع اونجا چه جوریه ؟!؟
ای خداااااااااااااااااااااااا بیا منو بخووووووووور
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:53
+4
saeed
saeed


خدایا!

در انجماد نگاهای سرد این مردم دلم برای جهنمت تنگ شده؟؟؟؟


دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 15:47
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ