یافتن پست: #خدا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گـاهے خیال مے کنـم خدا روےِ لــحـظـﮧهــایـش قـیـمـت گـذاشـتـﮧ اسـت

خــیــلــے از شــبهــا ارزانــےِ خـــودش !

امـــآ...

یــک شـبهـایـے هـســت کــﮧ بــراے مــטּ زیـادے گـراטּ تـمــام مـے شـود!

اشکـ هـای یواشکـی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 19:19
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا اینم بذارش تو لیست شفا, موردش خیلی خاصه !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 18:59
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺧﺪﺍﯾـــــــﺎ

ﺍﻫـــــــﻞ ﻣﻌﺎﻣﻠـــــﻪ ﻫﺴﺘﯽ؟

ﻣﻦ ﺟﻬﻨـــــــﻤﺖ ﺭﺍﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺯﻧﺪﮔـــــــﯿﻢ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﺗﻮﮐــــﻪ ﺯﻧﺪﮔــــــﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ..

ﻧﺘــــﺮﺱ ﺿﺮﺭ ﻧﻤﯿﮑــــــــــﻨﯽ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 18:56
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوستم میگفت:دختره add کرده منو بعد بدون مقدمه pm داد!!!!

مرسی از add کردنتون :
خواهشا بهم pm ندین ,سوالای شخصی نپرسین ,نزارین از accept کردنتون پشیمون شم!!! من bf فاب دارم خیلی هم دوسش دارم !!! الان 3 ساله با همیم خانواده هامونم در جریان هستن ایشالا اگه خدا بخدا ماه آینده میان خواستگاری

شما دوست دخدر داری ؟
.
....
.
(خدایا قبل این که بخوای کسی رو شفا بدی اول کاره اینو راه بنداز )
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 18:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بنده خدا پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطی می‌كنه، میره انگشت می‌كنه تو حلق راننده قطار
دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 18:09
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چه دلمان بخواهد ، چه ذلمان نخواهد
خدا یک وقت هایی دلش نمیخواهد ما چیزی را که دلمان میخواهد داشته باشیم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/20 - 10:49
+1
AmiR
AmiR
خداوند زمين را آفريد و گفت :

به به چه زيباست.سپس مرد را آفريد و گفت : جانمي اين ديگه آخرشه !

و بعد هم زن را آفريد و با کمي اخم گفت : اشکالي نداره آرايش ميکنه !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 23:16
+2
AmiR
AmiR

ابتدا خداوند زمين را آفريد سپس استراحت کرد ، بعد مرد را آفريد سپس استراحت کرد

آنگاه زن را آفريد سپس نه خدا استراحت کرد نه مرد نه زمين !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 23:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

گفتم : خدایا همنشینم باش ، گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛ گفتم : چه آسان به دست می آیی ! گفت : پس آسان از دستم نده ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


قلب من


قالی خداست


تاروپودش از پر فرشته هاست


پهن کرده او دل مرا


در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب


برق می زند


قالی قشنگ و نو نوار من


از تلاش آفتاب


 


شب که می شود، خدا


روی قالی دلم


راه می رود


ذوق می کنم، گریه می کنم


اشک من ستاره می شود


هر ستاره ای به سمت ماه می رود


یک شبی حواس من نبود


ریخت روی قالی دلم


شیشه ای مرکّب سیاه


سال هاست مانده جای آن


جای لکه های اشتباه


 


ای خدا به من بگو


لکه های چرک مرده را کجا


خاک می کنند؟


از میان تاروپود قلب


جای جوهر گناه را چطور


پاک می کنند؟


آه


از این همه گناه و اشتباه


آه نام دیر تو است


آه بال می زند به سوی تو


کبوتر تو است


 


قلب من دوباره تند تند می زند


مثل اینکه باز هم خدا


روی قالی دلم، قدم گذاشته


در میان رشته های نازک دلم


نقش یک درخت و یک پرنده کاشته


قلب من چقدر قیمتی است


چون که قالی ظریف و دست باف اوست


این پرنده ای که لای تاروپود آن نشسته است


هدهد است


می پرد به سوی قله های قاف دوست...^

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:46
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ